پل گوگن (زادهٔ ۷ ژوئن ۱۸۴۸ – مرگ ۸ مهٔ ۱۹۰۳) نقاش و مجسمه ساز فرانسوی و یکی از مهمترین چهرههای سبک پست امپرسیونیسم بود.
زندگی
پل گوگن در پاریس به دنیا آمد. بعد از چند سال که در ناوگان بازرگانی فرانسه خدمت کرد، به دلالی بورس روی آورد و در فراغت و روزهای تعطیل به نقاشی میپرداخت. بهتدریج به خرید و گردآوری تابلوهای امپرسیونیسمی (دریافتگری) مشغول شد. از ۱۸۷۵ با کامی پیسارو طرح دوستی ریخت و در نمایشگاه امپرسیونیستی سال ۱۸۸۶–۱۸۸۰ شرکت کرد. از ۱۸۸۳ بهطور تماموقت به نقاشی پرداخت. در ۱۸۸۹ با نمادگرایان فرانسوی در پاریس و بروکسل نمایشگاههایی برپا کرد. سالهای ۱۸۹۱–۱۸۹۳ را در تاهیتی به سر برد؛ بعد به فرانسه بازگشت و در ۱۸۹۵ به تاهیتی برگشت. در سالهای ۱۸۹۸–۱۸۹۹ در نگارخانه ولار در پاریس نمایشگاه انفرادی تشکیل داد. در ۱۹۰۳ در هیوا اوآ از جزایر مارکیز در جنوب اقیانوس آرام، از دنیا رفت. بعد از مرگ گوگن نمایشگاه بزرگی در سالن پاییز در سال ۱۹۰۶ برای بزرگداشت وی برپا گردید و طی آن، گوگن بهعنوان پیشتاز حرکتهای ضد ناتورالیستی ( طبیعت گرایی )، همچون فوویسم در فرانسه و اکسپرسیونیسم ( هیجان نمایی ) در آلمان و کشورهای دیگر معرفی شد.
گوگن کار پردرآمدی را در یک مؤسسهٔ دلالی سهام پیش گرفت و یکی از خریداران آثار امپرسیونیستم ها بود. به تشویق پیسارو وقت بیشتری را به نقاشی تشخیص داد. سرانجام، در سی و پنج سالگی از زندگی مرفه و زن و فرزندانش دست کشید، و یکسره به نقاشی روی آورد. در چند نمایش گروهی امپرسیونیستها شرکت کرد. به شهر پنتاون رفت. در آنجا، گروهی از نقاشان جوان به شخصیت و نظرات زیبایی شناختی او جلب شدند. سفرش به پاناما و مارتینیک دیری نپایید؛ و به سبب بیماری به پاریس بازگشت. دو ماه پرماجرایی را با ونسان ونگوگ در شهر آژل گذرانید. در شهر پولدو (برتانی)، دوباره به جمع پیروانش پیوست. سپس به تاهیتی رفت، و دو سال در آنجا ماند. به امید فروش آثار جدیدش به پاریس بازگشت. سرانجام، دلسرد و بیمار، بار دیگر رهسپار جزایر جنوبی اقیانوس کبیر شد. سالهای آخر زندگانی را در تنهایی، بیماری، تنگدستی، و درگیری دائم با مقامات اداره مستعمرات فرانسه به سر برد. هنگامی که چشم از جهان فروبست، انبوهی از نقاشیها رنگ روغنی و آبرنگ، کنده کاری روی چوب، باسمه، مجسمه، سفالینه، یادداشتهای روزانه و نامه از خود به جای گذاشت. نوآنوآ، مهمترین نوشته او بود.
دیدگاه گوگن
پل گوگن که به دورهٔ آخر قرن تعلق داشت، تمدن را نوعی بیماری میانگاشت، و آرزوی زندگی طبیعی و ساده را در سر داشت. او از اروپا گریخت تا در سرزمینهای بکر و دوردست خود را با طبیعت یکی کند، و در میان اقوام بدوی، دنیای فراموش شده اسطوره را از نو بازیابد. او از نخستین هنرمندان اروپایی بود که به هنر شرق کهن و هنر پیشاکلومبی جلب شد. سنت طبیعتگرایی اروپایی را فروگذارد؛ و علیه واقعگرایی امپرسیونیسم ها، و برداشتها علمی نئوامپرسیونیسم ها واکنش نشان داد. رنگ را-مستقل از کارکرد توصیفی، و با تأکید بر ارزشهای تزیینی و عاطفی آن- در سطحهای تخت به کار گرفت. همچنین، با توجه به باسمههای ژاپنی شیشه نگارههای قرون وسطای اروپایی، برای ایجاد نقشهای موزون از خطهای سیاه مرزی استفاده کرد. بدین سان، نظریه سنته تیسم را پیش نهاد (او ابتدا، اصطلاح «سنته تیست-سمبلیک» را برای توصیف روش خود به کار برد) بعدها، گروه نبیها بر اساس همین نظریه زیباشناسی او نتیجه گرفتند که طرح، استخوانبندی کار است و رنگ، برجستگی و فاصله و معنا را مینمایاند. فضا نیز یک صفت ایستا و ثابت طبیعت نیست؛ بلکه کیفیتی بیان شدنی است چه با رنگ باشد چه با خط. چنین فضایی را میتوان در دو بعد و کاملاً پرمعنا مجسم کرد. گوگن در آن زمان که هنوز تحت تأثیر امپرسیونیسم بود، استعداد رنگپردازی خود را نشان داد. ضمن بررسی اصول تصویری، بارها توجهش به معنای روانشناختی رنگ جلب شد؛ و چنین نتیجه گرفت که از این طریق ــ و بدون توسل به ادبیات ــ تفسیر موضوع ممکن است.
برخی آثار
پردهٔ کشتیگرفتن یعقوب با فرشته، یکی از نخستین کوششهای او در استفاده از رنگ چون وسیلهای برای بیان بود. پردهٔ مسیح زرد نیز، بیش از آنکه تصویری از واقعیت باشد، تجسم صورت خیالی است که به مدد هماهنگی شکلهای سادهشده و رنگهای تند و درخشان حاصل آمده است. گوگن دریافته بود که اگر گویاییِ عناصر تجسمی برای القای انگارهای نایاب کافی به نظر میرسد، پس سرمشق طبیعت دیگر اهمیت و اعتبارش را برای هنرمند از دست میدهد؛ و هنر همانا بیان انتزاعی میشود.
نقاشی پل گوگن در تاهیتی عمق بیشتری پیدا کرد. او در اقلیم استوایی هویت خود را یافت؛ و از طریق تماس نزدیک با ذهنیت بدوی، نومایگی اش رخ نمود، و هنرش به حد کمال رسید. در پی افسانهها میگشت، و افسانهها از درونش سر برمیکشیدند. دختری اهل تاهیتی را خوابیده در بسترش میدید، و ناگهان افسانه مردم پلینزی دربارهٔ مرده راه رونده به ذهنش میرسید. اینها را درهم میآمیخت، و پردهای چون روح مرده به هنگام تماشا، را از کار درمیآورد. او در جزایر جنوب با آفریدن آثاری از این دست، عشق خود را به زندگی طبیعی بیان میکرد، و پیگیرانه میکوشید به مدد مصالح کهن بدیلی در برابر تمدن عصر جدید بنا کند. با این حال، گوگن نه قصد تصویرگری افسانهها را داشت، و نه خود را نقاش موضوعهای تمثیلی میدانست. هدف او دستیابی به نوعی نقاشی پیکرنما بود که بیانگر نماد عام انسانی باشد. گرایش وی، در اساس، به دیوارنگاری و هنر تزیینی پر معنا-همانند هنر مصریان باستان بود.
ویژگی کار گوگن
ساده کردن طراحی، و کاربست رنگ ناب که نقشهای وسیع چسبیده به صفحه تصویر را شکل میدهد، جملگی در راستای این هدفاند. او رؤیاها و عواطف درونی اش را به مدد این نقشهای دو بعدی، خطهای گویا، و رنگ بندی نمادین، عینیت میبخشد. ارزش واقعی او در دنیای هنر پس از مرگش شناخته شد. یادواره گوگن در سالن پاییز، آغازی برای معرفی دستاورد هنری او بود. دیری نگذشت که جنبشهای فوویسم و اکسپرسیونیسم اصول کارش را دنبال کردند. از سوی دیگر، داستان زندگی تلخ و پرماجرایش-همچون زندگینامه ونگوگ-بارها در قالب فیلم و رمان بازسازی شد.
ترک اروپای متمدن
وی اروپا را ترک گفت و به دنبال یک زندگی ساده و ابتدایی به تاهیتی رفت. زیرا معتقد شده بود که نقاشی در آستانه سقوط به ورطهٔ عوامفریبی و سطحی نگری قرار گرفته است و همهٔ آن هوشیاری و دانایی که در تمدن اروپا بارور شده بود، نوابغ هنر را عقیم میساخت و اجازه نمیداد که قدرت و شدت احساسات خویش را صریح و مستقیم ابراز کند. البته گوگن نخستین کسی نبود که چنین نگرانیهایی دربارهٔ تمدن داشت.
سال های ابتدایی زندگی
او که به خاطر استفاده از رنگهای غلیظ، اشکال ساده و خطوط پررنگ شهرت دارد، هیچ آموزش رسمیای ندیده بود. از سوی دیگر، دیدگاه خود را در زندگی دنبال کرد و خانواده و سنتهای هنری را ترک گفت.
گوگن متولد پاریس بود اما در دوران کودکی به همراه خانوادهاش راهی کشور پرو شد. پدرش که روزنامهنگار بود، در مسیر سفر به آمریکای جنوبی درگذشت. مادر او به همراه فرزندانش ۴ سال در شهر لیما، پایتخت پرو، در منزل عموی خود اقامت گزید و سپس با خانواده به فرانسه بازگشت.
پل گوگن در سن ۱۷ سالگی دبیرستان را رها کرد و در ناوگان تجاری مشغول به کار شد. به مدت ۶ سال به دور دنیا سفر کرد و سپس از کار کناره گرفت. مادرش پس از مرگ، سرپرستی خانواده را به تاجری به نام گوستاو آروسا (Gustave Arosa) سپرد.
آروسا شغلی بهعنوان دلال بورس برای گوگن دستوپا کرد و سبب آشنایی او با زنی دانمارکی به نام مت گاد شد. گوگن در سال ۱۸۷۳ با مت ازدواج کرد و از او صاحب ۵ فرزند شد.
علایق هنری گوگن برای نخستین بار با دیدن کلکسیون هنری آروسا شکل گرفت. طولی نکشید که نقاشی را آموخت و به جنبش معاصر و نوین امپرسیونیسم علاقهمند شد.
در بین سالهای ۱۸۷۶ و ۱۸۸۱ به جمعآوری آثار نقاشان امپرسیونیست همچون کامی پیسارو، کلود مونه و پل سزان پرداخت. در سال ۱۸۷۴ با پیسارو، بنیانگذار جنبش امپرسیونیسم، ملاقات کرد و تحت تعلیم وی فنون نقاشی را فراگرفت.
در سال ۱۸۸۲ همزمان با سقوط بازار بورس در فرانسه شغل خود را از دست داد؛ هرچند خودش، نسبت به این قضیه خوشبین بود زیرا این اتفاق فرصتی در اختیار او قرار داد تا به سرگرمی موردعلاقهاش، نقاشی، بپردازد.
جستجوی او در تلاش برای حمایت از خانواده و یافتن کار در نزد دلالان هنر بینتیجه ماند. در سال ۱۸۸۴ به همراه خانواده به روان فرانسه نقل مکان کرد و به پادویی مشغول شد اما در پایان سال، همسر و فرزندانش به دانمارک مهاجرت کردند تا بتوانند از خانوادهی مت، کمک مالی دریافت کنند.
گوگن شغلی نداشت و حالا آزاد بود تا نقاشی را دنبال کند اما با مخالفت و نارضایتی خانوادهی همسرش روبرو شد: به همین دلیل در نیمهی ۱۸۸۵ با پسر بزرگش، کلویس، به پاریس بازگشت.
ظهور یک هنرمند
پل گوگن در اوقات فراغت نقاشی میکشید اما خیلی زود با جدیت بیشتری، سرگرمی خود را دنبال کرد. نمایشگاه سالن ۱۸۷۶ یکی از تابلوهای او را پذیرفت.
در همین زمان با کامی پیسارو ملاقات کرد. نقاشی او موردتوجه امپرسیونیستها قرار گرفت. امپرسیونیستها گروهی از هنرمندان انقلابی بودند که موضوعات و فنون سنتی نقاشی را به چالش میکشیدند. این گروه بهشدت از سوی جامعهی هنری فرانسه طرد شده بودند. چهارمین نمایشگاه گروه امپرسیونیستها در سال ۱۸۷۹ برگزار شد و از گوگن دعوت به عمل آمد تا نقاشی خود را در کنار آثار هنرمندانی همچون پیسارو، ادگار دگا، کلود مونه و دیگر هنرمندان بزرگ به نمایش بگذارد.
گوگن، در پی از دست دادن شغل دلالی، خود را یکسره وقف هنر کرد. او همچنین راهش را از همسر و فرزندانش جدا ساخت و سرانجام به برتانی رفت. در سال ۱۸۸۸، یکی از مشهورترین نقاشیهای گوگن یعنی «بصیرت پس از موعظه» کشیده شد. این اثر که دارای رنگهای زنده و درخشانی است، روایت انجیل از کشتی گرفتن یعقوب با فرشته را به تصویر میکشد. وی یک سال بعد، «مسیح زرد»، پرترهای قابلتوجه از مصلوب شدن مسیح، را ترسیم کرد.
پل گوگن را میتوان یکی از شخصیتهای رنگارنگ دنیای هنر برشمرد. او از خود بهعنوان شخصی وحشی و بدوی یاد میکرد و مدعی بود خون اینکاها در رگهای او جریان دارد.
پل گوگن و ونسان ونگوگ باهم بودند. در سال ۱۸۸۸ به ونگوگ ملحق شد و چندین هفته را در خانهی ونگوگ درشهر آرل سپری کرد اما طولی نکشید که روزهای باهم بودن در پی مشاجرهای به پایان رسید؛ مشاجرهای که طی آن ونگوگ با تیغ ریشتراشی به گوگن حمله کرد.
گوگن در همین سال اثر رنگروغن مشهور خود، «بصیرت پس از موعظه» را به تصویر کشید. وی که علاقهی فراوانی به نوشیدن الکل و خوشگذرانیهای گروهی داشت، سرانجام به سفلیس مبتلا شد.
گوگن در تبعید
گوگن در سال ۱۸۹۱ در تلاش بود تا از ساختارهای مدرن جامعهی اروپایی بگریزد. او تصور میکرد که شاید سفر به هائیتی نوعی رهایی شخصی و خلاقیت برای وی به همراه داشته باشد.
در هائیتی از اینکه میدید مقامات استعماری فرانسه بخش عمدهای از جزیره را غربی کردهاند، ناامید شد؛ بنابراین تصمیم گرفت در میان مردم بومی و دور از زندگی اروپاییان پایتخت، زندگی کند.
در همین زمان، با الهام از فرهنگ بومیان و نبوغ ذاتی خود، آثار نوین و تازهای خلق کرد. او در تابلوی «اورانا ماریا» (La Orana Maria) به معنی درود بر مریم، شخصیتهای مسیحی چون مریم مقدس و مسیح را به شکل مادر و کودک هائیتیایی به تصویر کشید.
گوگن کارهای متعددی ازجمله مجسمهی حکاکی شدهی «اُویری» (Oviri) را در این دوران خلق کرد. اویری از یک کلمهی هائیتیایی به معنای «وحشی» ریشه گرفته است؛ اگرچه بنا بر گفتهی خود او، این فیگور زنانه در حقیقت پرترهای از یک الهه را نشان میدهد.
در سال ۱۸۹۳ به فرانسه بازگشت تا آثار هائیتیایی خود را به نمایش بگذارد. نقاشیهای او واکنشهای ضدونقیضی در پی داشت و گوگن نتوانست کارهای زیادی را به فروش برساند. منتقدان و خریداران آثار هنری نمیدانستند چه چیزهایی جانمایهی سبک بدوی او را پدید آوردهاند.
اندکی بعد به جزایر پلی نزی فرانسه بازگشت. در طول این زمان به کشیدن نقاشی ادامه داد و یکی از شاهکارهای خود را خلق کرد. «از کجا آمدهایم؟ کیستیم؟ به کجا میرویم؟» نام تابلویی از گوگن و اثر بیهمتایی است که چرخهی زندگی انسان را به تصویر میکشد.
گوگن در سال ۱۹۰۱ به جزایر دوردست مارکیز سفر کرد. در همین حین وضعیت سلامتی او رو به وخامت گذاشت، چندین حملهی قلبی را از سر گذرانده و بیماری سفلیس او پیشرفت کرده بود.
سرانجام پل گوگن تکوتنها در سوم ماه می ۱۹۰۳، در خانهی دورافتادهای در جزیرهی هیوا اوآ (Hiva Oa) چشم از دنیا فروبست. در هنگام مرگ تقریباً آهی در بساط نداشت.
آثار هنری او پس از مرگ، مورد تحسین واقع شدند و هنرمندانی چون آنری ماتیس و پیکاسو را تحت تاثیر قرار دادند. تاثیر و نفوذ گوگن بر نقاشی مدرن شگرف و متفاوت بود.
میراث او در گریز از مادیگرایی غربی و به آغوش کشیدن زندگی معنویِ رها از قیدوبند و نیز تلاش خستگیناپذیر وی در آزمودن تکنیکهای گوناگون نهفته است.
کارشناسان آثار او را با جنبشهای هنری متفاوتی مرتبط میدانند. چالش تبیین سبک آثار این هنرمند بزرگ، بهویژه در واپسین تابلوی او، گواهی بر نگاه منحصربهفرد وی است.
تهیه شده توسط آرت اکو