گرونیکا

گرنیکا قسمت 2

گرنیکا و تاریخ

گرنیکا اثر پابلو پیکاسو را می توان یکی از معروفترین نقاشی های تمام دوران در نظر گرفت. همچون تمام کارهای هنری مشهور دیگر، پی بردن به تمام لایه های پنهان این نقاشی کار راحتی نیست و می توان نقد و برداشت های متفاوت زیادی از آن به دست آورد.

پابلو روئیس پیکاسو فرزند خوزه روئیس بلاسکو و ماریا پیکاسو لوپز در ۲۵ اکتبر ۱۸۸۱ در مالاگا واقع در جنوب اسپانیا به دنیا آمد. پدرش، دون خوزه، نقاشی بود که در مدرسه صنایع و هنرهای زیبا طراحی تدریس می کرد. پیکاسو برای رقابت با پدر، از سنین پایین شروع به کشیدن طرح هایی کرد که از نظر ترسیم خطوط و قدرت خارق العاده ی دید و تخیل قابل توجه بودند.

تابلوی گرنیکای او مهمترین اثر هنری متعهد که بیش از میلیون‌ها تراکت و اعلامیهٔ تبلیغاتی در معرفی وحشت جنگ، ویرانی و قتل‌عام مردمان بی گناه یک شهر بی دفاع زیر اولین بمباران هوایی قرن بیستم در جامعهٔ جهانی تکثیر کرد.
پیکاسو اگرچه در آن دوران به فرانسه مهاجرت کرد و دیگر هیچ گاه به اسپانیا بازنگشت، ولی از طریق همین نقاشی گرنیکا می توان متوجه شد که او هیچ گاه ریشه های خود را فراموش نکرده است. عنوان نقاشی در اصل نام شهر کوچکی در شمال اسپانیا است که طی جنگ های داخلی اسپانیا هدف حمله نیروی هوایی آلمان قرار گرفت. این حملات با درخواست ژنرال فرانکو صورت گرفته بود.


نقد و بررسی نقاشی

گرنیکا یک اثر ضد جنگ است، پیکاسو در جایی می گوید: «به عنوان یک هنرمند، در تمام زندگی ام به طور پیوسته مشغول مقابله با مرگ هنر بودم. در نقاشی گرنیکا به دنبال نمایش ترس و وحشت خود از حملات نظامی هستم که دارد اسپانیا را وارد دریای مصیبت و مرگ می کند.»

در گرنیکا می توان مشاهده کرد که قربانیان این بمباران به دو دسته تقسیم می شوند، عده ای مرده اند و عده ای دیگر هنوز زنده هستند. جسد یک فرد بر روی زمین افتاده است و دو طرف آن را قربانیان زنده ای تشکیل می دهند که سرهای خود را عقب گرفته اند و آه و ناله می کنند. در سمت چپ تابلو مادری فرزند خود را در آغوش گرفته است، فرزندی که به نظر می رسد در اثر بمباران کشته شده است.

تاریخچه اثر


تابلوی گرنیکا اثر پیکاسو یکی از معدود نقاشی‌های ضد جنگ به حساب می‌آید.پیکاسو در کمتر از یک هفته نقاشی اش را آغاز کرد. او قبلا از طرف دولت جمهوری اسپانیا ماموریت یافته بود که برای غرفه ی اسپانیا در بازار مکاره ی پاریس یک نقاشی دیواری ترسیم کند. این نقاشی در ماه ژوئن در ساختمان اسپانیایی این بازار نصب شد و باعث جدال و گفتگوی زیادی میان مردم گردید. عده ای از موضع چپ به انتقاد از اثر پرداختند و راستگرایان نیز از موضعی دیگر به آن یورش بردند. ولی علی رغم این برخوردها، این تابلو مشهورترین اثر هنری قرن بیستم شد. اثری که اعتراضی دائم علیه درنده خویی فاشیسم به طور اخص و علیه جنگ و خونریزی به طور اعم است.


در هشتم ژانویه، پیکاسو یک حکاکی و طراحی چند وجهی را که مشتمل بر یک صفحه ی تقسیم شده به ۹ مستطیل بود، ارائه کرد که نشان دهنده داستان یا افسانه ای بود که آن را «رویا و کذب فرانکو» می نامید و آشکارا کاریکاتوری بیش نبود. او در این طراحی همه چیز را به صورت مسخره آمیز طراحی کرده و فقط سه صورت (تمثال و پیکر جمهوری، گاو، و اسب بالدار) را به باد تمسخر نگرفته بود.

پیکاسو همان روز کار را بر روی صفحه ی دوم که آن هم شامل ۹ مستطیل بود، شروع و فقط یکی را کامل کرد ودو تای دیگر را روز بعد تکمیل نمود. او پس از ترسیم «گرنیکا» ۶ قطعه دیگر را کشید در این صفحه نیز مانند صفحات قبل، طرح وسط تابلو اندام گاوی بود که در تاریخ ۹ ژانویه کشیده شده بود.
ژانویه، فوریه، مارس و بیش تر آوریل هم سپری شده بود، ولی پیکاسو هنوز ماموریت خود را به انجام نرسانده بود. به نظر می آمد او الهامات لازم را دریافت نکرده است و نمی تواند موضوع مناسبی را برای پرده ی خود پیدا کند. سرانجام، در ۲۶ آوریل ۱۹۳۷ بود که بمب افکن های نازی به دستور ژنرال فرانکو شهر گرنیکا را بمباران کردند و اولین بمباران یک پارچه ی تاریخ را به نام خود ثبت نمودند.
روزنامه «تایمز» لندن در ۲۸ آوریل و روزنامه «سوسو آر» چاپ پاریس در ۳۰ آوریل، این حادثه را با گزارش های خبرنگاران خود پوشش دادند و پیکاسو روز اول ماه مه، اولین طرح ها و ترسیمات تاریخ دار خود را درباره ی این موضوع خلق کرد.

۹ ماه بود که جنگ سراسر اسپانیا را فرا گرفته بود و نبرد در مرزهای آراگون برای دفاع از مادرید در حدی بود که توجه و احساسات هر کس را بر می انگیخت. همچنین در۳۱ فوریه، قوای فرانکو به شهر مالاگا، زادگاه پیکاسو، آورده شده بود. ولی هیچ یک از این حوادث الهام بخش پیکاسو نبودند. پس تفاوت این حوادث با بمباران گرنیکا چه بود؟
دراین جا یک اختلاف فاحش خودنمایی می کند. جنگ در مرزهای آراگون، دفاع از مادرید و سقوط مالاگا بخش هایی از یک مبارزه و برادرکشی ملی بود که به احتمال قوی پیکاسو آن را تنفرآور و کریه یافته بود، ولی بمباران گرنیکا نمایش رسوای ارتش قوی در مقابل مردمی غیرنظامی و بالطبع بی دفاع بود. واکنش پیکاسو در مقابل این واقعه واکنش اخلاقی بود.

نه تنها آزادگی و هنر متعهد ناقض یکدیگر نیستند، بلکه مکمل و مبین یکدیگر هم هستند. بنابراین پیکاسو با مهارتی شایان که تنها در حد شایستگی جادوگرانه است، توانست که در خلق «گرنیکا» از بیان دو شیوه ی رئالیستی و عوامل دوره ی آبی و آخرین تجربیاتش در مکتب سورئالیسم و سبک ساده استفاده کند. استفاده از شیوه ی کوبیسم و نقاشی عاری از پرسپکتیو، عواملی هستند  که به این اثر وحدت و یکپارچگی کامل می بخشد.
در تابلوی تمام شده، پیکاسو از تضاد میان اسب و گاو چشم پوشیده و برای تمام موجودات تابلو یک طالع پیش بینی می کند، طالع یک قربانی! ولی عامل دیگری که در ابتدا مختص اسب بود، از بین نرفته است. در حقیقت، اسب به داخل پرده ی نقاشی و مقابل دیدگان ما نفوذ کرده است.

چنانچه ما «گرنیکا» را با لغاتی ملموس تر تجزیه و تحلیل کنیم، در می یابیم که تصویر در پایین بسته، در طرفین محدود و در بالا باز است. تقریبا تمام عواملی که در طرح پرده به کار رفته اند، به نحوی در خلق نقاط خالی بالای تابلو موثرند. دم و شاخ گاو، بازوها، زن، شیهه اسب و زنی که چراغ نفتی به دست دارد.

دلمشغولی تازه پیکاسو ابداع صور خیالی و نمادینی بود که از خصلت بیانی قوی برخوردار باشند. او در آثار این دوره (۱۹۳۴–۱۹۴۵)، از تلفیق خط‌های منحنی پیچان با شکل‌های زاویه دار، جلوه‌های مهیج و بیانگر پدیدمی‌آورد. درون مایهٔ بسیاری از آثارش نوعی درام تخریب بود که در نمادهای برگرفته از گاوبازی ارائه می‌شد. صور تمثیلی پرده گرنیکا نیز از همین نمادهای کهن اسپانیایی سرچشمه گرفتند. گرنیکا با اینکه با فاجعه بمباران شهرک گرنیکا در اسپانیا ارتباط دارد، هیچ صحنه‌ای از واقعه در تابلو بازنمایی نشده است. نوعی شبکه بندی کوبیست در ساختمان تصویر به چشم می‌خورد.

در مقام تفسیر کاراکترهای موجود در این اثر، خودِ نقاش گفته‌است: «… اگر شما معانی مشخص به مولفه‌های نقاشی‌های من بدهید، ممکن است کاملاً به حقیقت نزدیک شده باشید، اما به هیچ عنوان به نیت من در جان بخشی به این مولفه‌ها پی نبرده‌اید. هر حدس، گمان و استنتاجی که شما دارید بخشی از حالتی است که من هم تجربه کرده‌ام اما به صورت ناخودآگاه و غیرارادی. من نقاشی می‌کنم برای خودِ نقاشی. من اشیا را برای چیزی که هستند، می‌کشم…»

نگاهی دیگر

پابلو پیکاسو این نقاشی را در سال 1937 برای یک نمایشگاه جهانی که در پاریس برگزار می شد می کشد.اما چگونه و با چه تاثیرات و الهاماتی ؟

در دهه ی 1920 وضعیت جهان و به ویژه اروپا به سمتی پیش می رود که بعدها وضعیت فردی و هنری پیکاسو را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

فاشیسم قدرت می گیرد .اما هنوز از آن همه اغتشاش و نفرت و شورش اثری در کار پیکاسو دیده نمی شود .هنوز به صف بندی ها و فعالیت های سیاسی نپیوسته است و تنها به آزادی های خلاق در حیطه ی هنر و نبرد علیه سنت های هنری می پردازد .اما حتی پیکاسو هم نمی تواند از تاریخ و جریانهای معاصر فرار کند .در وطنش اسپانیا ،دو دسته گری سیاسی اوج می گیرد، تجدد علیه سنت .

کشور به بر کناری خاندان سلطنتی رای می دهد تا جمهوری به جایش بنشیند .اما جمهوری هم جواب نمی دهد و خشونت دائما بین طرفین راست و چپ سیاسی شدت می گیرد .در اواسط دهه ی 1930 اسپانیا تقسیم می شود .یک طرف اسپانیای مدرن و مدنی و صنعتی با تحرکات سوسیالیستی در حال رشد و آنارشیست های آشوبگر و در طرف دیگر اسپانیای سنتی و مالکان و دهقانان فقیر .

در این زمان پیکاسو از فرانسه به اسپانیا می آید و وضع را از نزدیک می بیند و همچنان بی طرف می ماند .اما بالاخره تمام آن عناصر موجود در خصومت های ملی و تب و تاب طبع اسپانیایی ،ژرف ترین تخیلات خلاقانه ی پیکاسو رادر خود می گیرد .اسطوره ها و رویا ها و مظاهر کهن نظیر گاو نر ، اسب، نگاه دارنده ی نور به طرزی هراس انگیز در طرح هایش ظهور می کنند .

در سال 1939، ژنرال فرانسیسکو فرانکو اعلان جنگ می دهد و در راس ارتش شورشی اولین توپ هایش را ضد دولت مارکسیستی و آزادیخواه اسپانیا که از طریق دموکراتیک انتخاب شده بودند شلیک می کند .هواداران شورش برای اینکه به ژنرال فرانکو کمک کنند از همکاری مشتاقانه ی آلمان که پشتیبانی هوایی را تامین می کرد استفاده کردند .

سال 1937؛ باسکی ها در بحبوحه ی جنگ داخلی اسپانیا ، علنا ضد فرانکو بودند .در ساعت چهار بعداظهر ، در شهر کوچک گرنیکا ، در شمال اسپانیا ، نقطه ای سیاه در آسمان پدیدار می شود .یک هواپیمای نازی بر فراز شهر می چرخد و شش بمب می اندازد و بعد امواج هواپیمآهای آلمانی و ایتالیایی شروع به حمله و ویرانی می کنند .بیش از پنج هزار بمب بر روی شهری بی دفاع انداخته شد.وقتی مردم گرنیکا به خیابانها و مزارع ریختند باز هم هواپیما ها دست بردار نبودند و آنها را زیر آتش مسلسل گرفتند .تا اینکه بمب های آتش زا شهر را تبدیل به ویرانه ای از خاکستر کرد .هزار و ششصد و چهل و پنج نفر غیر نظامی کشته شدند و تعداد زیادی زخمی و این بمباران یک ایجاد وحشت در بین مردم عادی و یک پیغام برای جهان بود.

گزارش یک خبرنگار فرانسوی از این بمباران در یک روزنامه ی پاریس چاپ شد ، با تصویری تراژیک در صفحه ی اول .این تصویر شبیه به یک جهنم شبانه بود در برابر تخیل تصویری پیکاسو .برای همین است که او تابلوی گرنیکا را به صورت قتل عامی شبانه می کشد ، در حالی که حمله در روز صورت گرفته بود .حالا دیگر گرنیکا کوبیستی شده بود و پیکاسو هنرش را برای بازگویی  حقیقت بی رحم و وحشتناک به کار می گیرد ؛ یک کوبیسم با وجدان و در آن از نماد شکنی مدرن به سوی نمادسازی گام بر می دارد .

پیکاسو در نقاشی گرنیکا از تمام تجربیات و امور زندگی شخصی و هنری خود استفاده می کند ؛ هیجان مدرنیسم ، وسواس هنری فرانسیسکو گویا گونه ی خود و تجربیات شخصی اش از عشق و اندوه .در اول ماه مه 1937 شروع به کشیدن نقاشی می کند .شخصیت های اصلی نظیر گاو عظیم الجثه و اسب زخمی و مردی با شمعی در دست در ذهنش شکل می گیرند و همین کافی بود تا تصویری از کودکان مرده و دست های باز در ذهن پیکاسو جلوه گر شوند.

تصاویری از یک تراژدی خانگی در ساختن فاجعه ای انسانی .حالا شروع به کار می کند .تفاوتها در نسخه های اولیه ی گرنیکا با طرح نهایی اش وجود داشته که همگی به رنگ باختن یک مفهوم در طرح نهایی اشاره دارند ؛ امیدواری و مقاومت تسلیم می شوند .تنها بارقه ی امید گل یخی است در سوراخ روی دست جنگجویی به خاک افتاده .انبوه بدنها به سوی یک چشم شیطانی فریاد می زنند با درخشش یک لامپ الکتریکی در وسط آن ! این تابش فرشته ی نابودی است و بمب افکنی به دنبال هدف ، در برابر شمعی که توسط دست قهرمانانه ای نگه داشته شده است ؛ رزم حماسی نیکی و بدی را نشان می دهد ، پیکاسو در این اثر دست به پیشگویی میزند .

گردآوری و ترجمه: نیما نعمانی

تهیه شده توسط آرت اکو

Leave a Comment

Your email address will not be published.