کلود مونه

کلود مونه

کلود مونه ، نقاشی ها و تأثیرگذاری او

کلود مونه امپرسیونیست قرن نوزدهم که امروزه به دلیل مجموعه ای از نقاشی های نیلوفرهای آبی شناخته شده است ، یک هنرمند پیشگام در توسعه هنر امپرسیونیست بوده است.در طول زندگی طولانی خود ، بین سالهای 1840 و 1926 ، مونه از ترسیم کاریکاتورهای سرگرم کننده دوستان خود ، به تصویر کردن ظرافت های طبیعت در نگرش های مختلف نور و رنگ روی آورده است. مونه با تلاش برای برداشت منحصر به فرد خود از جهان دور و اطراف به روی بوم ، جهت گیری جدیدی در دنیای هنر ایجاد کرده است.

سال های اولیه 1870-1845

ریشه های رئالیستی

هنگامی که مونه 11 ساله بود ، در مدرسه متوسطه هنر در زادگاهش ، لو هاور ، تحصیل کرد و کلاسهای طراحی را نزد ژاک فرانسوا اوچارد آغاز کرد.چند سال بعد ، هنر منظره را نزد​​ یوجین بودین آغاز کرد كه یك نقاش محلی بود و همچنین به مونه جوان پیشنهاد كرد تا در فضای باز نقاشی بكشد تا طبیعت را در لحظه تصویر کند. این دو نقاش زیر نظر استاد منظره ، یوهان جونگ کیند ، در این سبک به درجه استادی رسیدند.

یکی از اولین نقاشی های مونه ، که در سال 1858 به اتمام رسید ، منظره ای واقع گرایانه با عنوان “منظره در رول ، لو هاور” بود ، صحنه ای شبیه جنگلی پر درخت که در نگاه اول شباهت چندانی به آثار بعدی او ندارد. تلاش های اولیه مونه ادای احترام به مکتب هنری رئالیست است که در دوران کودکی به آن تسلط داشت. در واکنش به رمانتیسیسم ، هنرمندان واقع گرا مانند گوستاو كوربه بر دقت در به تصویر کشیدن موضوع خود تمرکز کردند ، که اغلب متشکل از چهره های طبقه کارگر و مناظر طبیعی و آراسته بود.

سفر به پاریس

در اواخر نوجوانی تا اوایل 20 سالگی ، مونه زمانی را در لوور پاریس گذراند ، و در آنجا با نقاشان معاصر ، مانند ادوارد مانه ، که بعداً همکار او شد ، آشنا شد.در حالی که دیگر هنرمندان سعی داشتند با کپی برداری از شاهکارهای به نمایش درآمده در موزه لوور ، تکنیک های خود را بهبود ببخشند ، مونه ترجیح داد آنچه را که می توانست از پنجره موزه می بیند ترسیم کند.

سال های آفریقا

این هنرمند در سال 1861 با واحد سواره نظام سبک به سمت الجزایر اعزام شد.  در طول چند سال خدمت وظیفه خود ، او فقط چند فرصت برای نقاشی داشت ، فقط یک منظره ، چند طرح و چند پرتره نظامی کشید، وی هنگام خلق آثار آینده، خاطرات خود را از کیفیت بی نظیر نور در الجزایر نقل می کند.

نقاشی با چارلز گلیر

با ترک خدمت سربازی در سال 1862 ، این هنرمند به پاریس بازگشت و به استودیوی خصوصی چارلز گلیر ، نقاشی تاریخی پیوست. او فضای مشترک استودیو را با پیر آگوست رنوار ، فردریک بزیل و آلفرد سیسلی تقسیم کرد ، همه بعداً مسیر آینده هنر را تعیین کردند. دانش آموزان اغلب بوم های خود را به محیط بیرون می بردند و برداشت های فوری خود از منظره را با ضربات قلم موی کوتاه و ماهرانه بر روی بوم منتقل می کردند. مونه در طول تدریس در استودیوی گلیر ، نقاشی زن با لباس سبز ، پرتره همسر آینده اش کامیل و همچنین نقاشی زن در باغ را که کامیل در آن مدل بود را کشید. نقاشی اول برای نمایشگاه در سالن معتبر پاریس پذیرفته شد. این اثر در درجه اول به سبک رئالیستی بود و فاقد آمیزه ای از رنگهای روشن و خالصی بود که آثار بعدی او را تعریف می کنند.

سال های میانی 1900-1871

پس از ازدواج در ژوئن 1870 ، مونه و همسرش مدتی را در لندن گذراندند و در آنجا مونه آثاری مانند “هاید پارک” را نقاشی کرد.پس از آن ، مدتی در هلند اقامت گزیدند و او چندین اثر هنری از جمله آسیاب بادی ، آمستردام و زاندام درخشان را در آنجا نقاشی کرد. این زوج در اواخر سال به فرانسه بازگشتند و خانه خود را در Argenteuil در ساحل راست  رود سن ، یکی از حومه های پاریس ، که کامیل عملاً بقیه زندگی خود را در آنجا گذراند ، ساختند. مونه یک استودیوی شناور (قایق) بدست آورد که در آن مناظر اطراف خود و همچنین پرتره هایی از دوستش ادوارد مانه و همسر مانه را نقاشی می کرد.

جنبش جدید

در اوایل دهه 1880 ، مونه و دوستان هنرمندش ، از جمله پل سزان ، کامیل پیسارو ، سیسلی و ادگار دگا ، از استانداردهای محدودکننده سازمان هنری غالب در پاریس L’Academie des Beaus-Arts ، که نقاشی ها را انتخاب می کرد ، ناامید شدند. و تصمیم گرفتند کارهای خود را در سالن جداگانه ای به نمایش بگذارند.پیش تر در سال 1873 ، آنها به دیگر همکاران همفکر خود پیوستند تا سازمان هنری خود “Societe Anonyme Cooperactive des Artistes Peintres،    Sculpteurs et Graveurs” یا انجمن نقاشان ، مجسمه سازها و حکاکی های ناشناس را ایجاد کنند. این گروه اولین نمایشگاه خود را که شامل 30 اثر بود ، در بهار 1874 ارائه دادند.

مونه تصمیم گرفت نقاشی Impression Sunrise خود را در سال 1872 رونمائی کند که تصمیمی سرنوشت ساز بود. یکی از منتقدان هنری که این نمایشگاه را مرور می کردند ، اصطلاح “امپرسیونیسم” را به عنوان یک شوخی مسخره پس از مشاهده “Impression Sunrise” ابداع کرد و ادعا کرد که نقاشی ها آماتوری و ناتمام هستند. هنرمندان عنوان جدید را برای جنبش خود پذیرفتند و پس از آن ، خود را امپرسیونیست معرفی کردند.

هنگامی که جنبش دارای نام و آوازه ای بود ، مونه به خلق برخی از درخشان ترین آثار هنری خود مانند مادام مونه و کودک پرداخت که آنها را در سال 1875 به اتمام رساند ، صحنه ای درخشان و سرشار از زندگی.

سال های سخت

کامیل مونه در حالی که فرزند دوم خود را حمل می کرد ، به سل مبتلا شد و در اثر زایمان ضعیف شد و در سال 1879 درگذشت. نقاشی ، کامیل در بستر مرگ ، بزرگترین ادای احترام مونه به همسرش است ، چهره ای که با شکوفه های گل و همچنین پر پوشیده شده و در روشنی می درخشد.

از جمله کارهای مونه در زمان پس از فقدان همسرش ، مجموعه ی توده یخ ، گروهی از ده نقاشی است که گلهای یخ ذوب شده در رودخانه رود سن را به تصویر می کشد. رنگ های خاموش ، تنظیمات اشباع شده از غبار ، درختان برهنه و مناظر منجمد ، نمایانگر شدت دید هنرمند هنگام غرق شدن در عزاداری است.

مونه به طور فزاینده ای مجذوب این بینش شد که یک چشم انداز در زمان های مختلف روز با تغییر نور خورشید دستخوش تغییراتی می شود. او برای گرفتن این تفاوتهای ظریف روی بوم ، مرتباً همان صحنه را نقاشی می کرد. این ایده “سری Drift Ice” ، نقاشی های Haystack اواسط دهه 1880 و 1990 و سری خیره کننده Poplars دهه 1890 او را خلق کرد. در سال های 1892 و 1893 ، مونه در یک اتاق اجاره ای که مشرف به کلیسای جامع روئن بود اردو زد تا همزمان روی چندین بوم کار کند که هرکدام به زمان خاصی از روز اختصاص داده شده اند تا مطالعات فشرده ای درباره نور و سایه ترتیب دهد.

توسعه سبک

در این دوره میانی در رشد هنری خود ، آثار هنری مونه به سمت انتزاع پیش رفت ، اگرچه در بیشتر موارد هنوز موضوعات، قابل تشخیص بودند. او برای ایجاد رنگ نه تنها عمق بیشتری به رنگ داد بلکه برای افزودن بافت به سطح بوم ، رنگ را آزمایش کرد. او که به دلیل قلم موی خلاقانه خود شناخته می شود ، از ضربه های کوتاه و رنگهای خالص برای تاکید نگاه های کوتاه و لحظه ای که تأثیر نور بر منظر را نشان می دهد، استفاده کرد.

باغ کلود مونه

سال های آخر 1926-1901

مونه و همسر دومش ، آلیس ، خانواده خود را به دهکده گیورنی منتقل کردند و در سال 1890 خانه ای در آنجا خریداری کردند. مونه در تلاش بود تا یک پناهگاه خصوصی ایجاد کند که در آنجا برخی از محبوب ترین کارهای خود را تولید کند او دردهه های آخر زندگی خود در باغی که مملو از گل و شامل حوضچه سوسن با یک پل زیبای ژاپنی بود، مناظر را نقاشی می کرد. وی بعداً اظهار داشت كه باغهای Giverny بزرگترین اثر هنری وی است.

نمایی از سزرمین های خارجی

مونه در طول سفرهای خود در دهه اول قرن 20 ، مجموعه ای از مجلس نمایندگان را در کاخ وست مینستر نقاشی کرد که از میان مه یا برجها بر فراز آبهای طلاکاری شده خورشید برمی خیزد. در همان دوره ، او نقاشی های مختلفی را در یک مطالعه از پل واترلو و تایمز در نگرش های مختلف نور و مه تولید کرد. وی همچنین در اوایل دهه 1900 از منطقه مدیترانه و مادرید بازدید کرد.

Houses of Parliament, 1904

نیلوفرهای آبی

 حیاط پشتی خانه اش جایی که او مجموعه ای از نقاشی های خود را در حوضچه نیلوفرهای آبی نقاشی کرد که در مجموع از 300 بوم تشکیل شده است که 40 تا از آنها در قالب بزرگ است. این هنرمند اولین اجرای خود را در دهه 1890 برگزار کرده است. اما اکثر آثار را در دو دهه آخر زندگی خود تولید کرد. نقاشی های اولیه حوضچه زنبق او شامل تلاقی مرزهای آب ، زمین و افق اطراف بود ، اما هرچه او از طریق این آثار پیشرفت می کرد ، چنین مرزهایی شروع به ادغام شدن می کردند تا اینکه سرانجام ، حوض جهان بیکران می شد ، دامنه آن غیر قابل اندازه گیری بود و منحصرا توسط سبک تعریف می شد.

این هنرمند پس از از دست دادن همسر دوم خود ، آلیس ، و پسر بزرگش ، ژان ، به ترتیب در سالهای 1911 و 1914 ، با شروع به کار مجموعه ای استثنائی ، مجموعه ای از تابلوهای عظیم نیلوفرهای آبی ، به دنبال تسلی خاطر بود. در روز آتش بس جنگ جهانی اول در سال 1918 ، وی تصمیم گرفت تا نقاشی های دیواری اش را به دولت فرانسه اهدا کند. آثاری که مونه طی سالهای پس از آن بارها و بارها مورد بازبینی قرار داد تا زمان نصب نهایی در سال 1927 در دو اتاق بیضی شکل از طراحی خود هنرمند. این آثار شامل هشت نقاشی به اندازه یک اتاق است که هر کدام بیش از شش فوت ارتفاع دارند و طول آنها متناسب با فضا طراحی شده است. آندره ماسون در یک بازبینی در سال 1952 این اتاق ها را “کلیسای امپرسیونیسم” نامید.

تاثیر کلود مونه

درست مانند ویلیام شکسپیر در ادبیات ، و زیگموند فروید در روانشناسی ، تأثیر مونه بر هنر مدرن بسیار ژرف است. مونه از تأثیرگذارترین هنرمندان در هر دوره ای بوده و پالت رنگ ، دید و ساختار منحصر به فرد او تأثیری ماندگار بر هنرهای زیبا در آینده داشته است. بسیاری از هنرمندان تحت تأثیر مونه قرار گرفته اند که تکنیک های آنها از امپرسیونیست ها و پست امپرسیونیست ها مانند ونسان ونگوگ الهام گرفته شده است. از نظر فرم و مقیاس ، آثار این هنرمند مستقیماً بر اکسپرسیونیستهای انتزاعی مانند جکسون پولاک و مارک روتکو تأثیر گذار بوده است. اندی وارهول ، تأثیر مونه را در بازنویسی های متعدد خود از یک موضوع منعکس کرده است. کلود مونه همچنین مقدماتی را برای جنبش مینیمالیستی دهه 1960 ایجاد کرد. این هنرمند که هنوز هم در نوع خود بسیار محبوب است ، تا امروز هم ارزیابی عموم مردم از هنر و هم درک زیبایی را در ناب ترین شکل آن تحت الشعاع قرار داده است.

نقاشی های کلود مونه

طلوع امپرسونیستی

Impression Sunrise

این تابلوی معروف از صحنه ای در بندر لو هاور خلق شده است. مونه مه را به تصویر می کشد. رنگ های نارنجی و زرد درخشان با ظرافت تیره هستند ، اگر جزئیاتی بلافاصله برای مخاطب قابل مشاهده باشد ، بسیار کم است. این یک اثر برجسته و بی تکلف است که نشان می دهد قایق های کوچکتر در پیش زمینه همراه با حرکت آب کنار می روند. این کار با ضربه های جداگانه ای که رنگ های گوناگون “درخشان” را در دریا نشان می دهد ، به دست آمده است.

از 15 آوریل تا 15 مه 1874 مونه آثار خود را به همراه كامی پیسارو ، آلفرد سیسلی ، ادوارد مانه ، پل سزان ، ادگار دگا و سی هنرمند دیگر به نمایش گذاشت. آنها نمایشگاه خود را خودشان ترتیب دادند زیرا معمولاً از سالن پاریس طرد می شدند. بیشتر بازدیدکنندگان از چنین به اصطلاح دیوارنویسی، منزجر و حتی خشمگین بودند. به همین دلیل ،این اثر بیشترین توجه را در نمایشگاه داشت و حتی برخی از بازدیدکنندگان ادعا کردند که قادر به تشخیص آنچه روی بوم نشان داده شده نیستند.

منتقدی که در این نمایشگاه حضور داشت ، م. لویی لروی ، مقاله ای معروف در Charivari نوشت که در آن اصطلاح “امپرسیونیست” را بر اساس عنوان این نقاشی به کار برد. علیرغم این واقعیت که لروی این کلمه را طعنه آمیز به کار برده بود ، گروه تصمیم به پذیرفتن آن گرفت و نقاشان مانند رنوار و دگا خوشحال شدند که امپرسیونیست نامیده می شوند.

این نقاشی علیرغم بدنام بودن ، از برخی جهات غیر معمول از کار خود مونه در این دوره و عموماً امپرسیونیسم است. در این اثر به عناصر نور و رنگ (که ویژگی اصلی امپرسیون است) توجه کمتری نشان داده شده است. عناصر نور و رنگ از لحاظ امپرسونیستی در این اثر زیاد دیده نمی شود.  رنگ ها بسیار مهار شده و رنگ نه در ضربات قلمو مجزا از رنگ های متضاد، بلکه در براش های بسیار ظریف اعمال شده است. در بعضی از نقاط حتی بوم قابل مشاهده است و تنها استفاده از ایمپاستو، در به تصویر کشیدن تابش نور خورشید بر روی آب است. این نقاشی اتمسفری است تا تحلیلی و دارای روحی تا حدودی شبیه به آثار ترنر است. با این وجود ، یکی از ویژگی های نقاشی امپرسیونیستی را که بسیار ساختار شکن به تصویر می کشد. این تکنیک بسیار پیچیده است و در اوایل به عنوان اسکچی برای یک نقاشی نه یک کار تمام شده تلقی می شد. (مونه خود این اثر را ناتمام می دید و به همین دلیل عنوان “برداشت” را برای تمایز آن از سایر آثار خود به کار برد.) در این کار ، مونه جزئیات را به حداقل می رساند: اسکله در پس زمینه و قایق ها در پیش زمینه آن فقط با چند حرکت قلم مو کشیده شده اند. کل اثر نشان دهنده تلاش سریع هنرمند برای ثبت لحظه ای زودگذر است. تکنیک کاملاً انتزاعی و کاملاً مشهود است و بیشتر خود موضوع را معطوف قرار می دهد. تصوری که کاملاً برای بینندگان بیگانه است.

امروزه این اثر به عنوان برجسته ترین نقاشی امپرسیونیسم در کنار نقاشی معروف ستاره های شب ونگوگ در نظر گرفته شده است.

سن جورجیو در گرگ و میش

San Giorgio Maggiore at Dusk

اصطلاح impress به معنای اطلاعات حسی ثبت شده در شبکیه چشم قبل از هرگونه شناسایی جسم است. به عنوان مثال ، چشم لکه های سیاه کوچکی را قبل از اینکه آنها را بعنوان عابر پیاده دور تشخیص دهد ، می بیند. هنگامی که برای نقاشی بیرون می روید ، سعی کنید فراموش کنید که چه اشیایی قبل از خود دارید ، یک درخت ، یک خانه ، یک مزرعه یا هر چیز دیگری که مونه برای یکی از همسایگان خود در Giverny توضیح داده است ، فقط فکر کنید اینجا یک مربع کوچک آبی است ، آنجا یک مستطیلی صورتی است ، در اینجا یک رگه از زرد وجود دارد ، و رنگ و شکل آن را دقیقاً همانطور که به نظر می رسد رنگ آمیزی کنید تا زمانی که تصوری ساده از صحنه ای گذرا ایجاد کنید.

بعدها مونه ادعا کرد که آرزو می کند کاش ممکن بود تجربه یک فرد نابینا را که به طور ناگهانی قدرت بینایی پیدا کرده می داشت.

سان جورجیو در غروب نمونه بارز تکنیک کلود مونه است. گاهی اوقات به عنوان غروب آفتاب در ونیز نیز نامیده می شود ، این اثر در پاییز سال 1908 در ونیز نقاشی شد ، جایی که مونه و همسرش آلیس با ماشین خود به آنجا سفر کرده بودند. آنها ابتدا در پالازو باربارو و بعداً در هتل بریتانیا اقامت داشتند. اینجا بود که او این شاهکار را خلق کرد.

دوره ای که مونه این نقاشی رودخانه یا منظره دریا را خلق کرد ، زمانی بود که شروع به از دست دادن بینایی خود از آب مروارید کرد. دقیقاً مانند دیگر امپرسیونیست هایی که به درد یا بیماری مبتلا بودند ، به نظر می رسید که رنج آنها را برای انجام بزرگترین کارهایشان تحریک می کند: وینسنت ون گوگ بزرگترین اثر خود را در شب پرستاره خلق کرد در حالی که از شکست روانی اش عذاب می کشید. رنگهای پرتحرک آبی ، زرد و قرمز توسط مونه برای به تصویر کشیدن غروب آفتاب استفاده شد. در آن سوی تالاب یک کلیسای جزیره ای معروف در ونیز را می بینیم.

10 نکته درباره نیلوفرهای آبی

1- نیلوفرهای آبی نام یک تابلو نیست ، بلکه نام مجموعه ای از آثار مونه است. در طول زندگی خود ، کلود مونه چندین بار به این موضوع بازگشت و بیش از 250 نقاشی نیلوفر آبی کشید. همراه با شب پرستاره ونسان ون گوگ ، نیلوفرهای آبی نمادین ترین تصاویر امپرسیونیسم هستند.

2- سری اول “نیلوفرهای آبی” ، در مجموع بیست و پنج بوم ، در سال 1900 در گالری دیوراند-روئل به نمایش گذاشته شد. پس از 9 سال ، سری دوم شامل چهل و هشت بوم بود. مونه در 11 آگوست 1908 نوشت: “این آب و انعکاس به یک وسواس تبدیل شده اند.” این فراتر از توان یک پیرمرد است و با این حال می خواهم آنچه را که احساس می کنم بیان کنم. من برخی از بومها را نابود کرده ام و یک بار دیگر شروع می کنم … امیدوارم از این همه تلاش چیزی حاصل شود. “

3- در تمام نقاشی های “نیلوفرهای آبی” ، مونه روی سطح آب تمرکز دارد. او هرگونه نمایش زمین یا آسمان را رها می کند ، فقط بازتاب آنها را در آب نشان می دهد. در این نقاشی ها معمولاً بیدهایی هستند که فقط به عنوان بازتاب آب وجود دارند. آسمان با ابرهای سفید خود در آب منعکس می شود ، بنابراین آبی آسمان و آبی آب یکی هستند. فقط وجود نیلوفرهای آبی به ناظر کمک می کند تا درک کند که این یک انعکاس است.

4- مونه املاك خود را در Giverny به گونه ای سازمان می داد كه گویی نقاشی عظیمی است. او به لطف ارتش کوچکی از باغداران ، رودخانه ای را درست کرد ، نیلوفرهای آبی ، گل های عجیب و غریب ، بید گریان ، درختان بامبو و بید، اطراف آن کاشت. او حوضچه ای در آن تعبیه کرد و محفظه هایی از مرغ سفید ، اردک و قرقاول در آن قرار داد. طبیعت ، که توسط این هنرمند ترکیبی شده است ، شروع به شباهت به هنر او کرد. مونه بعدها گفت: “بهترین شاهكار من ، باغ من است.”

5- هنگامی که مونه در سال 1914 پس از مرگ همسر محبوبش آلیس در سال 1911 به نقاشی های نیلوفر آبی خود بازگشت. وی تغییراتی اساسی در رویکرد خود ، یعنی در مقیاس بوم ها ، ایجاد کرد. مقیاس آنها با شکوه بود و ابعاد بیشتر آنها حدود دو متر مربع (شش فوت) بود. او همچنین پالت خود را تغییر داد و از لکه های رنگی درخشان برای نقاشی گلها استفاده کرد. رویکرد آوانگارد وی و استفاده خارق العاده از نقطه و رنگ ، مسیر حرکت های بعدی هنری او را آغاز کرد: پل سزان هنرمند هم دوره او به پسا امپرسیونیسم روی آورد. هنری ماتیس ، که شاگرد مونه بود ، اولین هنرمند اکسپرسیونیست شد.

6- زمانی که مونه آخرین سری آثار خارق العاده خود را از نیلوفر آبی آغاز کرد ، موفقیت های مهم و تجاری کسب کرد. این آثار به مونه این آزادی را داد که طرح های دلخواه خود را کشف کند و به برنامه خودش نقاشی بکشد. اگرچه بارها و بارها به نیلوفرهای آب بازگشت ، اما موضوعی او را با مشکل روبرو کرده بود و او نگران نقاشی هایش بود و اغلب آنها را دوباره کار می کرد. تمرکز مونه روی رنگ بود: برخورد درختان سبز هنگام انعکاس آنها به اعماق آبی- بنفش آب. او از لکه های کوچک قرمز و زرد در جوانه های سوسن استفاده می کرد که با استفاده از قلمو به نرمی  روی بالشتک های زنبق بی رنگ قرار می گیرد.

7- نخست وزیر کلمانسو همیشه از طرفداران وفادار کار مونه بوده است. در سال 1914 وی از این هنرمند خواست تا روی پروژه بزرگتری کار کند که در سال 1916 به کمیسیون رسمی دولتی تبدیل شد. این آثار مجموعه ای از بومهای بزرگ بود که نیلوفرهای آبی را به تصویر می کشید و به طور دائمی با هم نمایش داده می شوند. این مجموعه تا مرگ او مشغله اصلی کار مونه بوده است.

8- مونه در هشتاد و دو سالگی متوجه شد که آب مروارید دارد. وخامت بینایی برای او وحشتناک بود ، وی نوشت: “من با وحشت فهمیدم که با چشم راست نمی توانم چیزی ببینم. یک متخصص … به من گفت که من آب مروارید دارم و چشم دیگرم نیز کمی دچار آن شده است. بیهوده است که به من می گویند جدی نیست ، من بسیار آشفته و مضطرب هستم. قرمز و زردهای آتشین و درخشان نیلوفرهای آبی – پل ژاپنی ، 1923 نشان دهنده ضعف بینایی این هنرمند است ، دید پل او در یک پالت کاهش یافته. با این حال ، این میزان ترکیب بندی رنگ و نور باعث ایجاد تأثیرات کاملاً حیرت انگیز احساسی می شود.

9- نیلوفرهای آبی مسیر نقاشی انتزاعی را باز کرد. در زمان مرگ مونه در سال 1926 ، دنیای هنر ، چه در پاریس و چه در آمریکا ، مکانی بسیار متفاوت از مکانی بود که وی در بیشتر زندگی خود با آن مبارزه کرده بود ، مونه و حلقه وی اولین کسانی بودند که این مکان ها را به چالش کشیدند و با انجام این کار و پیشرفت کارهای خود به سمت درک بیشتر از رنگ و نور ، دری را برای نسل های بعدی هنرمندان باز کردند. مونه و همرزمانش موانع را بر هم زدند و در تلاش هنری خود در برابر سختی های سخت استقامت ورزیدند تا به آزادی بیان دست یابند که اکنون مسلم است. در اواخر عمر ، کار مونه به طور فزاینده ای منعکس کننده شکلی از انتزاع از طریق ساده سازی ترکیب و کاهش همه عناصر غیر ضروری است. وی با انجام این کار از طریق ترکیبات ساختاری اریب خود و تمرکز بر رنگ روشن و خالص ، پیشینه ای را برای هنرمندان بعدی ایجاد کرد ، به ویژه کسانی که از جنبش های پست امپرسیونیسم ، اکسپرسیونیسم و ​​انتزاع-اکسپرسیونیسم بودند.

10- مجموعه نیلوفرهای آبی در اورنجری پاریس آخرین مجموعه ای است که مونه قبل از مرگ بر روی آن کار کرده است. در سال 1917 ، دوست مونه ، سیاستمدار کلمانسو ، به عنوان نخست وزیر فرانسه انتخاب شد (برای دومین بار) و به مونه گفت که دولت 12 نقاشی برجسته او را خریداری می کند و آنها را در یک ساختمان مخصوص نگهداری می کند. کلمانسو در سال 1920 مجدداً انتخاب نشد ، اما کمیسیون ادامه یافت و پس از برقراری ارتباطات گسترده ، تصمیم بر این شد که فضایی مناسب برای نمایش آثار مونه تدارک دیده شود. در اوایل سال 1926 او به کلمنسو گفت که “منتظر خشک شدن رنگ است”. در 5 دسامبر 1926 درگذشت. بومها را از استودیوی او برداشته و مجموعه را در ماه مه 1927 برای بازدید عموم گشودند.

باغ جیورنی

مونه در طول زندگی خود یک باغبان مشتاق و آگاه بود. با این حال در Giverny ، آخرین خانه او (و مکانی که برای مدت طولانی در آن زندگی می کرد) بود که چشم انداز او برای یک باغ به واقعیت تبدیل شد. او در چیدمان باغ که پیچ در پیچ گسترش یافته بود و به پل معروف او ختم می شد ، دقیق بود. مونه تحقیقات گسترده ای را برای باغ خود انجام داد و گل های خود را با رنگ شکوفه ها و زمان گلدهی آنها را در ذهن خود طوری برنامه ریزی می کرد که بتواند به موقع از آنها نقاشی بکشد.

باغ او منبع الهام دائمی او بود و شامل یک گلدان مهم بود که به یاد عمه محبوبش کاشته شده بود. گل زیر پنجره اتاق خواب مونه یک کپی دقیق از آن گلدان بود که عمه او داشت و او نیز در خانه اش در Sainte-Adresse نقاشی کرده بود.

باغ جیورنی

زنبق ، گل زیبای بنفش موضوع مورد علاقه او بود که بارها توسط دو تن از هنرمندان برجسته – وینسنت ون گوگ و کلود مونه نقاشی شده است. گل زنبق ونگوگ با رنگی زنده ، گلبرگهای بنفش ، برگهای آبی و خاکهای قرمز غنی با گل همیشه بهار نارنجی-روشن در پس زمینه ؛ پر از نشاط است . گلها با ریتم تکان می خورند و می پیچند. در حالی که زنبق مونه در یک ترکیب بندیه عالی است: زیر درختان بید ،گلبرگهای بنفش در زیر تابش آفتاب می درخشند ، تقریباً در بالای آن خوشه ها شناور می شوند ، که نمونه ای از استفاده مونه از رنگ های درخشان برای ایجاد اثر آفتاب تابستان است.

دشت خشخاش نزدیک آرگینتویل

کلود مونه در سال 1873 هنگام بازگشت از انگلستان (در سال 1871) هنگامی که با خانواده اش در آرژانتویل اقامت گزید ، در سال 1878 ، دشت خشخاش را نقاشی کرد. کامیل Paul Durand-Ruel ، فروشنده هنر مونه ، در این مدت از او حمایت می کرد ، جایی كه مناظر زیبای اطراف، او را مجذوب کرد و موضوعات زیادی را برای انتخاب در اختیار او قرار داد. در آن زمان بود که آثار هوایی Pleet Monet پیشرفت کردند و این نقاشی خاص در اولین نمایشگاه امپرسیونیست سال 1874 به نمایش درآمد.

این روز تابستان که به زیبایی به تصویر کشیده شده است ، در تمام شکوه و عظمت خود با خشخاش های پر جنب و جوش، مکمل دسته ای ابر در آسمان آبی روشن شده است. در چشم انداز ، یک مادر در پیش زمینه و یک کودک در پس زمینه صرفاً بهانه ای برای ترسیم خطوط مورب ساختار نقاشی هستند. دو منطقه رنگی جداگانه ایجاد شده است ، یکی تحت سلطه قرمز و دیگری سبز مایل به آبی است. زن جوانی که چتر دارد کامیل همسر مونه و کودک پسرش ژان است.

مونه خطوط را رقیق کرد و یک ریتم رنگارنگ با پاشیدن رنگ به روی خشخاش ها نقاشی را شروع کرد. تکه های رنگ گذاری شده بزرگ در پیش زمینه نشان دهنده برتری او در برداشت بصری است. گامی به سمت انتزاع برداشته شده بود.

کومه علف

این آثار عنوان مجموعه ای از نقاشی های امپرسیونیست مونه است. سوژه های اصلی تمام نقاشی های این مجموعه انبارهای یونجه در مزرعه، پس از فصل برداشت است. این عنوان در درجه اول به یک مجموعه بیست و پنج بومه اشاره دارد که در اواخر تابستان سال 1890 آغاز شده و تا بهار بعد با استفاده از برداشت آن سال ادامه یافت. برخی تعریف وسیع تری از عنوان آن، برای اشاره به نقاشی های دیگر مونه با همین مضمون استفاده می کنند. این مجموعه به دلیل استفاده موضوعی از تکرار برای نشان دادن تفاوت در درک نور در اوقات مختلف روز ، فصول و انواع آب و هوا، شناخته شده است. سوژه ها در مزارع نزدیک خانه مونه در گیورنی فرانسه نقاشی شده اند.

این مجموعه از برجسته ترین آثار مونه است. مونه در سال 1883 در Giverny ساکن شد. بیشتر نقاشی های او از سال 1883 تا زمان مرگ مربوط به صحنه های 3 کیلومتری خانه اش بود. او به شدت از تفاوت های بصری چشم انداز منطقه و تغییر در فصول، آگاه و مجذوب آن بود.

حدود 18 ماه ، بین سالهای 1890 و 1891 ، مونه روی این موضوع تمرکز کرد و حدود 30 نقاشی خلق کرد. همانطور که پیداست ، تغییر نور در طول روز موانع زیادی را در مناظر او ایجاد می کند ، او نوشت: “من هستم و با یک سری جلوه های مختلف [انبارهای کاه] مبارزه می کنم … اما در این فصل ، خورشید زود غروب می کند، خیلی سریع، من نمی توانم آن را دنبال کنم …

“او اعتراف کرد که احساس می کند کار زیادی برای موفقیت در ارائه کاری که می خواهد لازم است. Haystacks اولین گروه از نسخه های مختلف موضوعی بود که وی در سال 1891 به نمایش گذاشت. پانزده تصویر در پاریس در Galerie Durand-Ruel به نمایش درآمد. این مضمون در میان مشهورترین آنها است. به تجسم ظریف نور در این قطعه خاص و تأثیرات زودگذر نور و رنگ توجه کنید. انبارهای یونجه در روشنایی روز زمستان با رنگ بنفش و نارنجی ، پوشیده از برف ، و رنگی از قهوه ای یونجه در زیر آن گرفته می شوند. این تصویری پر جنب و جوش از موضوعی ساده و در عین حال تاثیر برانگیز است که درخشش هنرمند را برای گرفتن نور نشان می دهد.

این مجموعه یکی از اولین مجموعه های مونه است که تکرار موضوع را نشان می دهد. هدف از آن نشان دادن تفاوت های ظریف در تنوع طبیعی مانند اوقات روز ، فصول و انواع آب و هوا در یک موضوع مشابه بود. تحت تأثیر مونه ، وینسنت ون گوگ نیز نسخه اختصاصی Haystacks را ایجاد کرد.

در 15 مه 2019 ، “Meules” مونه ، یکی از مجموعه های تحسین شده “Haystacks” ، در فروش امپرسیونیست و هنر مدرن Sotheby به فروش رسید. حراجی می گوید این یک رکورد جهانی برای این هنرمند و اولین اثر هنری امپرسیونیست است که در حراج از آستانه 100 میلیون دلار عبور کرده است.

تالاب نیلوفری

در دهه 1890 ، نگرانی های مالی که بیشتر زندگی مونه را درگیر خود کرده بود حل شد و او توانست Giverny را بخرد. این امر منجر به یک خاصیت خیره کننده و منحصر به فرد در آثار او شد که شامل باغ – طراحی شده توسط مونه- و حوضچه زنبق آبی آن می شود. ساخت آن در سال 1893 تمام شد و او بیشتر وقت خود را روی پل می گذراند. به طرز باورنکردنی ، او فقط سه کار از حوضچه سوسن را تا سال 1897 نقاشی کرده است. این اثر سال 1899 در ترکیب بندی درختان پس زمینه ، بید گریان و پل بسیار استثنائی است که تا سال 1910 دستخوش تغییرات زیادی شد. پل در نقاشی به معنای واقعی کلمه توسط گیاهان و نیلوفرها احاطه شده است و از همدیگر جدا نیستند. این روش از ضربه های کوتاه تشکیل شده است – روشی آشنا در دوران بلوغ او. مونه در نامه ای توصیف کرد که چگونه نیلوفرهای آبی را برای سرگرمی کاشته است – او هرگز قصد نقاشی روی آنها را نداشته است ، با این حال ، وقتی آنها شکوفا شدند ، تقریباً تنها منبع الهام او بودند. او نوشت: “من ناگهان دیدم که حوضم مسحور شده است … از آن زمان ، من هیچ مدل دیگری ندارم.”

هنگامی که مونه این نقاشی ها را در سال 1890 در دیورند – گالری روئل به نمایش گذاشت ، تعدادی از منتقدان دین او به هنر ژاپن را ذکر کردند. به بیان دیگر، باغ، محفظه سبز غیر قابل نفوذ است، مانند باغ های قرون وسطا که به آن هورتوس کنکولوس (باغ بسته) می گفتند و این در حالی است که یک رویا را نیز می تواند تداعی کند، منطقی منطبق با ادبیات نمادگرایی ، به ویژه شعرهایی مانند “Le Nénuphar blanc” از استفان مالارمه. گوستاو گفروی در بررسی این نمایشگاه (Le Journal ، 26 نوامبر 1900) این اثر را توصیف كرد و در مورد “این استخر كوچك كه گلهای مرموزی در آن شكوفا می شود” و از “یك استخر آرام ، بی حركت ، سفت و سخت و عمیق مانند آینه” صحبت كردکه بر روی آن نیلوفرهای سفید شکوفا می شوند ، استخری احاطه شده از برگ های نرم و آویزان که خود را در آب منعکس می کنند. “

زاغ

زاغ در زمستان 1868 – 1869 در نزدیکی کمون rettretat در نرماندی نقاشی شد. لوییز یواخیم ، دوست مونه خانه ای در اترات برای همسر مونه ، كامیل دونسیو و پسر تازه متولد شده آنها ، تدارک دید و به مونه اجازه داد تا در آرامش و در کنار خانواده اش ، نقاشی بكشد.

بین سالهای 1867 و 1893 ، مونه و همکاران امپرسیونیست های آلفرد سیسلی و پیسارو صدها منظره را نقاشی کردند که تأثیر طبیعی برف را نشان می دهد (effet de neige). نقاشی های مشابه زمستانی با کمترین میزان توسط پیر آگوست رنوار ، گوستاو کایلبوت و گوگن نقاشی شدند.

این منظره برفی نفیس در نتیجه موفقیت صحنه های برفی گوستاو كوربه حاصل شد. مونه برای تمرکز نقاشی خود مضمون ساده یک زاغ را که روی دروازه نشسته است را موضوع می گیرد. پرنده به گونه ای نشسته است که گویی با حال و هوای تأمل برانگیز در منظره همبسته شده است. سایه ها و نور به زیبایی در پس زمینه درختان ، آسمان یخ و ساختمان های پوشیده از برف در تضاد هستند. افرادی مدعی هستند این اولین نقاشی امپرسیونیست “واقعی” است که پنج سال قبل از نامگذاری جنبش ایجاد شده است.

باغ آرگینتویل

نقاشی های مونه از باغ آب و نیلوفرهای آبی او در Giverny ، سالهای طولانی آخر زندگی اش را مشغول کرد و آخرین کار بزرگ او بود. مانند کارهای ترنر در مرحله نهایی ، مدتها بود که آنها درک نمی شدند و از آنها تقدیر نمی شد اما به همین ترتیب در پرتو ارزیابی جدید ، احترامی دوباره می گرفتند. در اواخر سال 1890 مونه از فروش تصاویر خود به اندازه کافی سود کرد تا خانه خود را در Giverny خریداری کند و بلافاصله پس از آن بهبودهایی در ساختار باغ که شامل یک نهر از یک مجرای باتلاقی با سد کردن آب رودخانه بود.

او یک پل طراحی کردکه روی استخر “به ذائقه ژاپنی” ساخته شد و در اولین نقاشی هایش از باغ آب در یک مجموعه ، از سال 1899 تا 1900 ، باعث برجستگی پل با نیلوفرهای آبی در زیر بیدها کرد که در آن زمان خوب رشد کرده بود.

در مرحله دوم از چهل و هشت تصویر تولید شده بین سالهای 1903 و 1908 ، او از پل جدا شد و زاویه دید خود را به سطح آب نزدیکتر کرد و تصویری از نیلوفرهای آبی و بازتاب ها ساخت. در آب ، فقط با انعکاس درختان و سایر پوشش های گیاهی موجود و ساحل در پس زمینه. این برکه به نوعی آینه جادویی تبدیل شد که دارای عمق و زیبایی شگفت انگیز رنگ و تنوع نوری است که در این لحظه قابل درک است. این آثار از نظر روحی بیشتر شبیه ژاپن بود که پل پشت جنبه تزئینی داشت. بعدها مونه در طرح خود تغییراتی ایجاد کرد. اگرچه از بومهای بزرگ استفاده کرد اما تعداد گیاهان را در آنها محدود کرد و اندازه آنها را افزایش داد. سرانجام او آنها را تقریباً از بالای سر رنگ آمیزی کرد ، چشم انداز طبیعی را از بین برد ، بازی نور در سطح مکان اکنون ویژگی اصلی او است. در این روش تزئینی ، همانطور که در سایر آثار اواخر قرن مشاهده می شود ، ارائه خاصی از هنر مدرن مدنظر است.

دشت خشخاش

مونه در سال 1883 اجاره ای طولانی مدت در یک خانه در Giverny امضا کرد و تا پایان زندگی در آنجا زندگی کرد. خانه و متعاقباً باغ او که با عشق برنامه ریزی و ایجاد شد، سرانجام به دنیای او تبدیل شد. در ابتدا ، مونه از مزارع وسیع خشخاش و گندم که در حومه اطراف روستای کوچک کشیده شده بود ، بسیار الهام گرفت. به طور خاص ، مزارع خشخاش هنرمند را با قرمزهای درخشان خود جذب کردند و مناظر طبیعی از رنگ خزه تغییر رنگ می دادند.

زمینه خشخاش موضوعی محبوب در میان هنرمندان امپرسیونیست است. ون گوگ همچنین نسخه خود را از زمینه خشخاش ایجاد کرد. مونه بارها مزارع خشخاش را نقاشی کرد ، و در Poppy Field ، 1887 ، نقاشی امپرسیونیستی حرکتی فوق العاده را ایجاد کرده که بر روی بوم ظاهر می شود ، زیرا به نظر می رسد که سرهای خشخاش در نسیم تاب می خورند و مواج می شوند. او از تکه های قرمز و بنفش و آبی به شکل واضح و خالص روی پایه سبز استفاده کرده است و با استفاده از ضربات برس مایع کوتاه و با استفاده از بافت، روی بوم کار کرده است. از فاصله دور نقاشی به نظر درخشان و واقعی می رسد که یک مزرعه خشخاش در زیر خورشید درخشان است ، اما از نزدیک بوم در تاری از رنگ های مخالف و ضربه های قلم مو حل می شود.

زنی در باغ

مونه در سال 1866 یک نقاشی بزرگ از باغ ملکی را که در حومه پاریس اجاره کرده بود آغاز کرد. کار به حدی بود که به یک سیستم قرقره که می توانست نقاشی را روی قرقره پایین بیاورد – نیاز داشت تا او بتواند در مناطق بالایی بوم کار کند. هدف از این کار کشف این نکته بود که چگونه فیگورها – در یک منظره – می توانند این تصور را ایجاد کنند که هوا و نور در اطراف آنها حرکت می کنند. او این کار را با رنگ آمیزی سایه ها ، استفاده عمدی نور با رنگ ، فیلتر آفتاب از شاخه و برگ، و بازتاب هایی که از تاریکی می درخشد ، ترتیب داد.

معروف است که کامیل برای سه شکل سمت چپ قطعه ژست گرفته است ، اما چهره همه چهره ها مبهم مانده و به سبک پرتره ساخته نشده است.

مونه به طرز ماهرانه ای سفید لباس ها را ارائه داده و آنها را در ترکیب – هارمونی سبز و قهوه ای – با درخت و مسیر به تصویر کشیده است. نقاشی که در استودیو به پایان رسید ، توسط هیئت سالن پاریس 1867 رد شد ، که جدا از کمبود موضوع و روایت ، از فشار قلم موهای قابل مشاهده که نشانه ای از بی احتیاطی و ناقص بودن است ، ابراز تأسف کرد.

زنان در باغ به عنوان یک کار اولیه هوایی برای مونه یک موفقیت بزرگ بود ، چالش هایی که ارائه داده بود بسیار زیاد بود ، اما او بر آنها غلبه کرد و این شاهکار خیره کننده را خلق کرد.

دشت لاله

در بهار سال 1886 مونه چند سگ را در هلند نقاشی کرد و در مزارع وسیع لاله ها که تا آنجا که چشم می دید امتداد داشت ، لذت می برد. گلزارها مایه تازه ای برای مونه نبودند ، اما او هرگز فرصتی برای نقاشی دو عنصر متضاد – گل لاله طبیعی که در قالبی توسط انسان ساخته شده است ، نقاشی نکرده بود. این زمینه لاله ها ، به رنگ های مختلف تقسیم شده و نوارهای هندسی با رنگ متضاد جامد را در فضای منظره تشکیل می دهند که یک موضوع ایده آل برای مونه بود. علاوه بر این ، مزارع اغلب با کانالهای روبان مانند هم مرز بودند ، که در آبهای آنها رنگهای درخشان لاله ها به شدت منعکس می شد.

در سال 1886 ، هنگام ورود ون گوگ به پاریس ، دشت لاله در نمایشگاهی به نمایش درآمد. این تابلو بدون شک توجه ونگوگ را به خود جلب کرده استو تأثیر قابل توجهی در کار او داشته است. نقاشی های ون گوگ ، که تا این حد تاریک و رنگیبود ، به طرز چشمگیری سبک شد و سبک او مستقیماً تحت تأثیر تکنیک های نقاشی کلود مونه قرار گرفت.

گل های آفتابگردان

آفتابگردان در هفتمین نمایشگاه امپرسیونیست به نمایش گذاشته شد. گلهای آفتابگردان از باغ مونه در Vetheuil گرفته شده است ، و نقاشی مورد احترام منتقدان (که با تسلط او بر چنین موضوعی سنتی متعجب شده بودند) و وینسنت ون گوگ ، که تصاویر خود از گلهای آفتابگردان قرار بود در میان آثار او باشد محبوب ترین و معروف ترین آثار است.

اگرچه شباهتهای زیادی بین گلهای آفتابگردان ون گوگ و گل مونه وجود دارد ، اما ونگوگ گلها آفتابگردان های منفرد را با جزئیات بسیار بالاتری رنگ آمیزی کرده است ،در حالی که مونه بیشتر روی ترکیب به طور کلی تمرکز داشت. برخلاف ون گوگ ، مونه آفتابگردان ها را بدون هیچ نشانه ای از پوسیدگی نقاشی کرد. مونه هفت نوع گل را برای کارهای خود انتخاب کرد – آفتابگردان از محبوب ترین آنها بود و این اثر پنج نمایشگاه دیگر را در نمایشگاه امپرسیونیست 1882 همراهی کرد.

ونگوگ در نامه ای به برادر خود در سال 1888 می نویسد:

گوگن روز گذشته به من می گفت که نقاشی گلهای آفتابگردان کلود مونه از را در دیده است ، بسیار خوب ، اما – او نقاشی آفتابگردان من را بیشتر دوست دارد. موافق نیستم – فقط فکر میکنم که دارم ضعیف می شوم … من به کار خود ادامه می دهم و اینجا و آنجا در میان کارهایم چیزهایی وجود دارد که دوام خواهند داشت ، اما چه کسی در نقاشی شکل آنچه چشم انداز کلود مونه در آن است ، خواهد بود؟ من احساس می کنم چنین شخصی خواهد آمد …. نقاش آینده یک رنگ گرایی خواهد بود که تاکنون وجود نداشته است.

تحسین ون گوگ از مونه واقعی بود. ما به ویژه در زندگی مونه هست که می فهمیم ون گوگ چه چیزی را از او آموخته است: نه فقط پالت قدرتمند و رسا بلکه کیفیت نقاشی دلسوزانه ای که در نقاشی های گل بسیار بیشتر دیده می شود – فرم هایی که در محدوده دید استریوسکوپی ، بنابراین لمسی تر – نسبت به بیشتر مناظر او هستند.

دهانه پورویل

مونه در سال 1882 پیاده روی روی صخره در پورویل را به پایان رساند و در آنجا به نرماندی سفر كرد تا بتواند از فشارهای شخصی فرار كند. سه سال از مرگ کامیل می گذشت و او با آلیس که بعداً در پی مرگ شوهرش در سال 1892 با او ازدواج کرد ، قرار جدیدی ترتیب داد. در این زمان ، مونه بار دیگر گرفتار نگرانی های مالی شد. رکود اقتصادی در فرانسه فروش آثار وی را بسیار تحت تأثیر قرار داده بود و وی به دلیل اختلافات درون گروه علاقه چندانی به نمایشگاه آینده امپرسیونیست نداشت. وی مدتی در دهکده ماهیگیری پورویل اقامت گزید و به طور روزافزونی تحت تاثیر محیط جدید خود قرار گرفت. آلیس و فرزندانش در طول تابستان به او پیوستند. تصور می شود که دو زن جوان به تصویر کشیده شده ، مارت و بلانش ، دو دختر آلیس هستند ، در حالی که دیگر مفسران معتقدند که این زن خود آلیس است که یکی از فرزندانش را همراهی می کند.

در این کار ، مونه به مسئله وارد کردن فیگورها به یک منظره پرداخت ، بدون اینکه وحدت سطح نقاشی به هم بخورد. او این عناصر را از طریق بافت و رنگ با یکدیگر ادغام کرد. به نظر می رسد چمن – متشکل از ضربات قلم موی کوتاه ، سریع و منحنی – در نسیم می لرزد و نسخه های کاملاً لطیف و اصلاح شده همان ضربه ها و رنگ ها ، لباس ها و شال های بادبزن زنانه و لرزاندن دریا را نشان می دهد. رادیوگرافی X نشان می دهد که مونه برای ایجاد تعادل در نسبت دریا و آسمان ، از خروجی سنگی در سمت راست انتهایی کاسته است.

باغ سینت ادریس

مونه تابستان 1867 را در شهر تفریحی Sainte-Adresse در کانال انگلیس ، نزدیک لو هاور (فرانسه) گذراند. او در آنجا ، در باغی با منظره هونفلور در افق ، این تصویر را ترسیم کرد که ترکیبی از مناطق صاف و سنتی ارائه شده با معابر پر زرق و برق سریع ، جداگانه و لکه های رنگ خالص است.

صحنه های بورژوازی مد روز در اوقات فراغت موضوع مورد علاقه بسیاری از هنرمندان جوان آن روز بود. گرچه مونه بعداً این سوژه ها را رها کرد ، اما آنها را با شور و شوق نقاشی می کرد ، تقریباً همیشه صحنه هایی را انتخاب می کرد که شامل آب ، گل یا مناظر باشد.

نگاهی اجمالی به پیشرفت هنری آینده مونه را می توان در برخورد وی با گلها مشاهده کرد که در رنگ های زنده با ضربات قلم موی کوتاه و اشباع ساخته شده است. در مقابل ، شکل ها و مبلمان باغ کاملاً رنگ آمیزی شده و با استفاده زیاد از نورهای برجسته به وضوح مشخص شده اند.

مونه در مکاتبات خود این اثر را “نقاشی چینی که در آن پرچم وجود دارد” خواند. دوستش ، رنوار از آن به عنوان “نقاشی ژاپنی” یاد کرد. در دهه 1860 ، نوارهای مسطح رنگی این ترکیب ، چاپ های بلوک چوبی رنگی ژاپنی را که به شدت توسط مونه ، مانه ، رنوار ، ویستلر و دیگران در حلقه های خود جمع آوری شده بودند ، یادآوری می کرد. چاپ توسط هنرمند ژاپنی Katsushika Hokusai که الهام بخش این تصویر بوده است ، “تالار عمامه ای از معبد پنج صد راکان” (1830) ، امروز در خانه موزه مونت در Giverny باقی مانده است.

پل واترلو

در پاییز 1899 ، مونه به لندن بازگشت تا “مجموعه ای از مه های لندن” و “برخی از اثرات مه بر روی تیمز” را نقاشی کند.

مونه در هتل Savog در طبقه پنجم مشرف به تیمز اقامت داشت. مونه فقط بر روی به تصویر کشیدن پل های Charing Cross و واترلو که از اتاق هتل خود نشان می داد و خانه های پارلمان که از بیمارستان سنت توماس نقاشی کرده بود تمرکز کرد.

برخلاف بیشتر هنرمندان معاصر وی که از یک پالت فروتن و طیف محدودی از رنگ برای تولید مثل خاکستری شهر استفاده می کنند ، نقاشی های مونه در لندن کاملاً متفاوت است. حتی در این افراد که توسط مه و گرد و غبار کسل شده بودند ، او رنگ را از هر شکل درک می کرد. مه های رانش با سایه های ظریف یاس بنفش و صورتی رنگ آمیزی می شوند و آسمان با زیتونی کم رنگ رنگ آمیزی می شود.

اگر مه نبود ، کلود مونه یک بار اظهار داشت: “لندن شهر زیبایی نخواهد بود. این مه است که به آن وسعت باشکوه می بخشد.”

نیلوفرهای آبی صبگاهی

هنگامی که مونه در سال 1914 پس از مرگ همسر محبوبش آلیس در سال 1911 به نقاشی های نیلوفر آبی خود بازگشت ، او تغییرات اساسی را در رویکرد خود ایجاد کرد ، یعنی در مقیاس بوم ها. مقیاس آنها با شکوه بود و ابعاد بیشتر آنها حدود دو متر مربع (شش فوت) بود. او همچنین پالت خود را تغییر داد و از لکه های رنگی درخشان برای پیشنهاد گل ها استفاده کرد.

مونه تا پایان نقاش برداشت ها بود ، 30 سال آخر نقاشی خود را به تصویر کشیدن نور و بازتاب در حوض خود اختصاص داد. اعماق زیر سطح آب و فضای پشت قاب تصویر از اهمیت ویژه ای برای وی برخوردار بود و سرانجام او به طور کلی از قاب ها صرف نظر کرد ، بنابراین نقاشی های او می توانند به پیوستگی دنیای اطراف او تبدیل شوند. رویکرد آوانگارد و استفاده فوق العاده از رنگ و رنگ او دنباله دار حرکتهای بعدی هنری بود: پل سزان معاصر او به پسامپرسیونیسم وابسته شد. هنری ماتیس که مونه را تحصیل کرده بود ، اولین هنرمند اکسپرسیونیست شد.

کلیسای روئن

مونه در سالهای 1892-93 بیش از سی منظره از کلیسای جامع روئن نقاشی کرد. هنگامی که مونه سری کلیسای جامع روآن را نقاشی می کرد ، مدتها بود که تحت تأثیر نحوه انتقال نور به یک سوژه دارای شخصیت کاملاً متفاوتی در زمان های مختلف روز و سال و با تغییر شرایط جوی قرار گرفته است. از نظر مونه ، تأثیرات نور بر روی یک موضوع به اندازه خود موضوع مهم شد.

این قطعه – کلیسای جامع روآن ، نور کامل خورشید – یک قطعه جوی است که احتمالاً همزمان در کنار بومهای دیگر از چشم اندازهای مختلف بنای تاریخی کار شده است. این مجموعه نقاشی ها مجموعه ای الهام بخش از آثار کلیسای جامع را در زمان های مختلف روز فراهم می کند و همچنین سابقه ای از تجربیات این هنرمند در مورد نور و جو را فراهم می کند – بینشی جذاب از آنچه مونه در واقع تجربه می کند.

بعداً مونه کارها را در استودیوی خود در Giverny به پایان رساند و تصاویر را به طور مستقل و در ارتباط با یکدیگر با دقت تنظیم کرد. مونه پس از ایجاد یک گروه منسجم ، بیست تابلوی نقاشی را که “کامل” و “کامل” از جمله این نقاشی در نظر گرفت ، برای نمایش در گالری نمایندگی پاریس خود در ماه مه 1895 انتخاب کرد. هشت نقاشی از گروه.

زنی با چتر

مونه پس از دهه 1860 نقاشی از چهره را متوقف كرد تا بر مناظر تمركز كند ، او در دهه 1880 به دوباره به پرتره بازگشت. دلایل زیادی برای این تصمیم ذکر شده است که به نظر می رسد مونه تمایل داشت از مدل برهنه در ساحل برای نقاشی خود استفاده کند. گزارش شده است که آلیس از این ایده خیلی هیجان زده نبود. در نتیجه ، مونه هنوز آرزوی نقاشی پرتره های خود را می کرد ، اما به جای آن تمرکز خود را روی کشیدن پرتره از اعضای خانواده خد گذاشت.

زنی با چتر در فضای باز نقاشی شد ، احتمالاً در یک جلسه تنها با مدت زمان چند ساعت. این هنرمند قصد داشت تا این کار را به عنوان احساس یک گردش خانوادگی به جای پرتره رسمی بیان کند و با استفاده از ژست و چیدمان پیشنهاد کرد همسر و پسرش قدم زنان همدیگر را قطع کنند در حالی که او شباهت های آنها را به تصویر می کشد.

در این نقاشی از کامیل و پسرش ژان، مونه دید بی نظیری دارد ، بنابراین هنرمند دنبال آن دید را گرفته. این امر باعث می شود بیشتر بوم شامل کامیل باشد زیرا وی قسمتهای بالای بوم را پر می کند و وجه تقریبا نمادینی به او می دهد. به نظر می رسد دامن های او با باد چرخ می خورد و باعث ایجاد حرکت در تصویر ثابت می شود که شکل کوچکی از ژان توسط مونه برای ایجاد تعادل در ترکیب کلی استفاده می شود.

ترجمه و گردآوری: نیما نعمانی

تهیه شده توسط آرت اکو