Peggy Guggenheim

10 فروشنده تاریخ هنر که شیوه نمایش و فروش آثار هنری را تغییر دادند

امروزه ، شهرهای سراسر جهان ، از برلین گرفته تا هنگ کنگ ، گالری ها سرشار از جمعیت است – اما همیشه اینگونه نبوده است. در طول قرن های 19 و 20 ، همزمان با تشکیل گالری های مختلف در پاریس ، لندن و نیویورک ، گروه های نسبتاً کوچکی از فروشندگان، خستگی ناپذیر تلاش می کردند تا اطمینان حاصل کنند که ارائه آنها از آثار هنری، تاریخ هنر را به جلو سوق می دهد. در این رابطه، آنها شروع به معرفی جنبش ها ، از امپرسیونیسم تا کوبیسم و سورئالیسم ، و شناخت هنرمندانی که اکنون در کتاب های درسی تاریخ هنر مشهور هستند ، کمک کردند.

در این لیست 10 تن از مهمترین فروشنده های آثار هنری از اواسط قرن نوزدهم تا سالهای منتهی به جنگ جهانی دوم بررسی شده است. آنها با استراتژیهای نوآورانه و نمایشگاههای پیشگامانه خود ، راه را برای ارائه اثار هنری در سالهای آینده باز کردند. بدون آنها ، گالری های امروز ممکن بود بسیار متفاوت به نظر می رسیدند. اگرچه گالری های آنها از نظر سبک بسیار متفاوت هستند ، همه آنها در یک نکته مشترک هستند : همگی ریسک در خرید آثار را قبول کردند.

 

پل دوراند
جوزف دووین

پل دوراند اولین فروشنده هنر امپرسیونیست است. اگر چه کمی از واقعیت دور است اما او مطمئناً در تحکیم جایگاه جنبش قرن نوزدهم در تاریخ هنر نقش اساسی داشته است. روئل که در سال 1831 در پاریس متولد شد ، قمار بزرگی را بر سر هنرمندانی چون کلود مونه ، پیر آگوست رنوار و کامی پیسارو کرد و تمام حمایت خود را در نمایش آثار آنان در مقابل جامعه فرانسه که هنر آنان را مبتذل می دیدند، قرار داد. اگرچه بعضی آثاری که ارائه داد مورد تحسین منتقدین فرانسه قرار گرفت اما بیشتر فروش او در خارج از فرانسه انجام شد.

روئل گالری خود را از والدینش به ارث برده بود، اما اواخر قرن نوزدهم بود که وی این تجارت را در دنیای هنر بین المللی دنبال کرد. در سال 1871 ، در حالی که در بحبوحه جنگ فرانسه و پروس ، پاریس را به مقصد لندن ترک کرده بود ، روئل به کارهای مونه و پیسارو دست یافت. او شروع به خرید دسته جمعی نقاشی های آنها کرد و چندی نگذشت که خرید آثار ادوارد مانه و دیگران را نیز آغاز کرد.

یکی از روشهای ابتکاری روئل در معاملات هنری، یافتن راههای خلاقانه برای افزایش اعتبار هنرمندانش بود. او مرتباً نمایشگاه های انفرادی برگزار می کرد و سخنرانی هایی در وسط ارائه آثار (که در آن زمان مشهور بود) ایراد می کرد که موجب شهرت وی شده بود. او همچنین اطمینان حاصل کرد که رکوردهای جدیدی را برای آنها به ثبت می رساند و قیمت آثار امپرسیونیست ها را در حراج افزایش داد. هنگامی که گالری خود را در نیویورک افتتاح کرد ، توانست بازاری را بدست آورد که بیش از هر زمان فرانسه پذیرای امپرسیونیسم بود. مونه یک بار اظهار داشت: “ما و همه امپرسیونیست ها بدون روئل از گرسنگی می مردیم.

مدتها قبل از حضور لاری گاگوسیان و دیوید زویرن در جهان هنر ، جوزف دووین وجود داشت که برخی او را اولین فروشنده هنری بزرگ جهان می دانند. دووین یک تاجر زبردست بود، که برای یافتن آثار برجسته، با مورخ هنر ، برنارد برنسون کار می کرد که یک تیم جمع آوری آثار هنری متشکل از اندرو ملون ، کالوست اس. گولبنکیان و جان دی راکفلر جونیور را تشکیل داد و توانست بازار هنر نیویورک و لندن را از آن خود کند. در آن زمان، گالری ها حتی مقصدی برای کسانی که علاقه ای گذرا به استادان قدیمی دارند نیز بود. وی با بهره گیری از منابعی که مدتها توسط فروشندگان اروپایی نادیده گرفته می شدند ، توانست به موفقیت هایی برسد برای مثال مجموعه داران آمریکایی ، که خرید آنها (حتی در دوران رکود بزرگ 1930) باعث پیشرفت های کاری وی شد. به گفته دووین: “اروپا هنر بسیار زیادی دارد و آمریکا پول بسیار زیادی .”

پسر دووین (به نقل از نویسنده زندگی نامه او ، مریل سکرست ) وی را “بیشترین پیگیر هنر در لندن” نامید ، او ابتدا توجه دیگران را به خود جلب کرد ، در حالی که در سال 1905 ، 4 میلیون دلار – معادل 121.4 میلیون دلار در سال 2021 – برای مجموعه رودولف کان پرداخت کرد. او با فروش آثاری از دارایی های کان – از جمله نقاشی ارسطو با نیم تنه هومر توسط رامبراند در سال 1653 ، که اکنون متعلق به موزه هنر متروپولیتن است – موفقیتی در بازار هنر آن زمان به عنوان فروشنده آثار هنری کسب کرد. این خریدهای پر سر و صدا، در زندگی حرفه ای او ادامه یافت ، درست تا زمان مرگش در سال 1939. به عنوان مثال ، در اوایل دهه 20 ، او پسر آبی اثر توماس گینزبورو (حدود 1770) را به هانتینگتون ، یک زوج کلکسیونر به مبلغ 778،000 دلار در کالیفرنیا فروخت که در آن زمان گرانترین نقاشی فروخته شده بود و از آن زمان به سنگ بنای موزه ای تبدیل شد که آنها در سن مارینو ، کالیفرنیا تأسیس کردند.

دووین در طول زندگی خود آدم جنجالی ای بود. هنری كلی فریک پس از آنكه دووین به نادرست ادعا كرد که اثر فروخته شده به او جعلی است از او شكایت كرد و دووین را مجبور به پرداخت 575000 دلار كرد. (فریک بعداً به عنوان یکی از مشتریان دووین به همکاری با او ادامه داد!) در همین حال ، او رسوایی دیگری در لندن ایجاد کرد ، به این ترتیب که، در موزه بریتانیا ، در یک گالری به نام خودش ، رنگ های به جا مانده بر روی مجموعه مرمرنماهای الگین را از روی آن پاک کرد. با این وجود: در یک مقاله مشهور در سال 1951 ، مجله نیویورکر به او لقب “شگفت انگیز ترین فروشنده هنر در تمام دوران” را داد.

 

پگی گوگنهایم
ادیت هالپرت

پگی گوگنهایم ، یک مجموعه دار با نفوذ ، گالری بی نظیر خود را در نیویورک با عنوان هنر قرن تاسیس کرد که به چند دلیل با سایر گالری های موجود در این لیست متفاوت است. برای اولین بار ، هنر این قرن تجاری نبود و همچنین مجموعه گوگنهایم غنی از هنر مدرنیستی بود ، اگرچه فروش های قابل توجهی در آنجا انجام شد. برای دیگران ، گالری هنر قرن دوره فعالیت کوتاه مدتی داشت و در طول دهه 1940 فقط به مدت 5 سال در مارکت هنر فعال بود. اما حتی در آن زمان ، به یک گالری تماشایی و یک پل برای نخبگان دنیای هنر آن دوران تبدیل شد و در زمانی زنان هنرمند را مورد حمایت خود قرار می داد که این حوزه منحصراً توسط مردان احاطه شده بود.

هنر قرن اولین گالری گوگنهایم نبود. در سال 1938 ، او گالری Guggenheim Jeune را در لندن افتتاح کرد و نمایشگاه های قابل توجهی از آثار مارسل دوشان ، ژان آرپ و دیگران را در آنجا به روی صحنه برد. گالری هنر قرن با ترس از خشونت و آشوب جنگ جهانی دوم ، بسته شد و به ایالات متحده نقل مکان کرد و در آنجا نمایش های عجیب و غریب آوانگارد خود را ادامه داد. اتاقهای متمایزی برای هنر سینتتیک، سورئالیسم و ​​انتزاع به وجود آورد و نمایشهایی از قبیل “نمایشگاه 31 زن” با بازی دوروتی تانینگ ، هدا استرن و فریدا کالو ، زمینه های جدیدی را در هنر قرن بیستم به ثبت رساند.

به طور غیرمستقیم ، هنر این قرن به رشد اکسپرسیونیسم انتزاعی کمک کرد. جکسون پولاک اولین نمایش انفرادی خود را در سال 1943 در آنجا برگزار کرد و در آن نمایشگاه موزه هنر مدرن نقاشی او-گرگ (she-wolf) را که در همان سال نقاشی شده بود خریداری کرد. هنگامی که گوگنهایم در سال 1947 به ونیز نقل مکان کرد ، به هنرمندانش کمک کرد تا در گالری بتی پارسونز ، که با نمایش های اکسپرسیونیسم انتزاعی در دهه 1950 شناخته می شود ، آثار خود را به نمایش بگذارند.

 

 

هنگامی که ادیت هالپرت گالری خود را در نیویورک در سال 1926 در دهکده گرینویچ افتتاح کرد ، تعداد کمی از گالری ها از این نوع وجود داشتند. (در ابتدا با نام Our Gallery ، بعداً به گالری پایین شهر Downtown تغییر نام یافت.) صحنه هنر در ایالات متحده با بسته شدن این گالری در سال 1973 ، بسیار متفاوت به نظر می رسید ، و بخشی از آن به لطف تلاش های هالپرت بود. هالپرت متولد 1900 در اودسای روسیه ، حمایت از رشد هنرمندان آمریکایی را که در آن زمان حتی توسط گالری های نیویورک، به نفع مدرنیسم اروپا کنار گذاشته شده بودند ، بیان کرد.

تحت حمایت وی ، هنرمندانی مانند بن شاهن ، یاسوو کونیوشی و ویلیام زوراچ شهرت یافتند و پایگاه جمع آوری هنرهای معاصر ایالات متحده رشد کرد که یکی از این کلکسیونرها ابی آلدریش راکفلر (از موسسین موزه هنرهای مدرن نیویورک)، از آنان بود. زوراچ یک بار گفت: “هالپرت تلاش کرد هنر آمریکایی را ترویج کند چون به آن اعتقاد داشت و فهمید که اگر این کشور هنر آمریکایی داشته باشد ، باید ازآن هنرمندان آمریکایی باشد.” “هنر آمریكا بدهی بزرگی به او دارد.”

هالپرت از کارهایی حمایت می کرد که توسط بزرگترین نهادهای کشور به زودی کنار گذاشته شد: هنرهای عامیانه ، نقاشی های هنرمندان رنگین پوست ، قطعات سیاسی. یکی از کارهای بسیار مهم او حمایت از هنرمندان سیاهپوست بود، به ویژه با نمایشگاه “هنر سیاه پوستان آمریکا” در سال 1941. وی همچنین به تشکیل صندوق هنری Negro کمک کرد ، که هدف آن قرار دادن آثار هنرمندان سیاه پوست در مجموعه موزه ها بود. گالری پایین شهر Downtown در ادامه مجموعه مشهور “مهاجرت” اثر جیکوب لارنس را به طور کامل نمایش داد. لارنس از هالپرت به خاطر جنگیدن برای نگه داشتن این مجموعه به جای فروش آن ، ستایش کرد. هالپرت تاجری بود که به افراد خارج از جریان اصلی متمرکز بود و به عنوان الگویی برای “نسل جدید زنان فروشنده ، کیوریتور و چهره های دنیای هنر” عمل می کرد ، همانطور که نویسنده زندگینامه اش لیندسی پولاک نیز در کتابی در سال 2006 تحت عنوان دختری با گالری این مطلب را عنوان کرده است.

جولین لوی

در دوران پس از جنگ ، نیویورک پایتخت هنری جهان را از پاریس ربود و به پایتخت هنری جهان تبدیل شد. همانطور که اینگرید شفنر ، کیوریتور در مقاله ای در سال 2003 نوشت ، گالری جولین لوی با ارائه هنرهای آوانگارد در دهه های 1930 و 40 در این انتقال کمک کرد. در فضای جولین لوی در نیویورک ، هنر سورئالیسم به وفور یافت می شد و عکاسی و فیلم – دو مدیومی که هنوز وضعیت هنری آنها تقویت نشده بود – برجسته شد. مارسل دوشان ، سالوادور دالی و فریدا کالو (که لوی عاشقانه با آنها درگیر بود) در اینجا پایه اصلی بودند و اشیا فرهنگی پاپ در کنار هنرهای مفهومی نشان داده می شدند. شفنر نوشت: “فعالیت های گالری جولین لوی مانند اختراع برق بود.”

لوی پس از کار در تجارت کتاب های نادر ، گالری خود را در سال 1931 افتتاح کرد. اولین نمایش آن ادای احترام به آلفرد استیگلیتز بود (که در این لیست نیز حضور دارد) ، تأثیر اصلی بر لوی و نیروی محرکه علاقه اش به عکاسی بود. در همان سال ، اولین نمایشگاه هنر سورئالیسم در ایالات متحده را که گاهی اوقات به عنوان اولین نمایشگاه هنر سورئالیسم شناخته می شود ، افتتاح کرد. در سال های بعد ، جوزف کورنل ، لی میلر ، رنه ماگریت و هنری کارتیه-برسون اولین نمایش های انفرادی بزرگ خود را در آنجا برگزار کردند .

در سال 1948 ، آرشیل گورکی ، هنرمند بزرگ در نیویورک ، بر اثر خودكشی درگذشت. لوی در پاسخ به مرگ دوستش و ظهور اکسپرسیونیسم انتزاعی ، گالری خود را بست. وی یک بار گفت: “من مخالف آن نقاشی های بزرگ بودم که یک دیوار کامل را اشغال می کردند و از شوونیسم که می گفت بهترین نقاشی، نقاشی آمریکایی است ، خوشم نمی آید.” او بعد از خودکشی گورکی اعلام بازنشستگی کرد ، به کنتیکت رفت و هرگز به تجارت هنری بازنگشت.

پیر ماتیس

پیر ماتیس ، پسر هنری ماتیس ، در ابتدا کار خود را به عنوان هنرمند آغاز کرد ، او حتی در نزد آندره دراین نقاش فوویست تحصیل کرد. سپس تصمیم گرفت به جای آنکه بر هنر تمرکز کند به یک فروشنده هنری تبدیل شود. گالری نیویورک که وی تأسیس کرد ، افسانه ای شد و باعث افزایش محبوبیت هنرمندانی مانند بالتوس ، مارک شاگال ، خوآن میرو و ایو تانگوی شد.

برخلاف بسیاری از گالری دارها در طول تاریخ ، پیر ماتیس فاقد جسارت کافی برای فروشندگی بود – او در ابتدا حضور زیادی در گالری خود نداشت و فاقد شهامت شخصیت هایی مانند جوزف دووین و امبروز وولارد بود. با این حال شهرت وی بسیار فراتر از شخصیت او بود و در پایان زندگی خود ، مجموعه قابل توجهی جمع آوری کرده بود. او همچنین موزه هنرهای مدرن را دگرگون کرد و به این موسسه کمک کرد تا برخی از آثار برجسته هنری ماتیس را بدست بیاورد.

هنگامی که پیر ماتیس در سال 1989 درگذشت ، یوجین وی تا تاجر هنری به نیویورک تایمز گفت: “این ممکن است یک کلیشه باشد ، اما این واقعاً پایان یک دوره است ، چه در معاملات هنری و چه در سلیقه هنری. ماتیس هنر بزرگ مدرنیستی اروپایی را که به ایالات متحده وارد شده بود، شخصی کرد و نام او به عنوان معیاری از کیفیت که اکنون به گذشته تبدیل شده است ، قرار گرفت.”

پائول روزنبرگ

روزنبرگ با شروع خرید و فروش آثار هنر برای پدرش در 18 سالگی به بالای صحنه هنر پاریس در اوایل قرن 20 صعود کرد ، و قراردادهای انحصاری با پیکاسو ، براک و لجر ، هنرمندان برجسته کوبیست امضا کرد. (او نمایندگی این هنرمندان را از فروشنده همكار پاریسی خود ، دانیل هنری كانویلر كه قبلاً معاملات انحصاری با این هنرمندان را امضا كرده بود ، بر عهده گرفت.) او برای دستیابی به چنین موفقیتی ، كاری غیرمتعارف انجام داد – فروش آثار غول های تاریخ هنر در کنار آثار هنرمندان مدرن. این کار سوددهی او را تضمین می کرد ، حتی اگر آثار هنر مدرن به فروش نمی رفتند. در گالری وی ، نقاشی های تئودور گریکو و گوستاو کوربه با آثار هنر مدرن ماری لورنسین و آمدئو مودیلیانی آمیخته شده بودند.

منتقدان آن دوران اهمیت فضا را تشخیص دادند. پیر ناهون فروشنده، گالری روزنبرگ در پاریس را “مکانی مهم برای ملاقات همه کسانی که می خواهند توسعه و کار نقاشان مبتکر را دنبال کنند” نامید. با این حال روزنبرگ با سورئالیسم مخالف بود و وقتی سالوادور دالی در مورد اجرای نمایش در آنجا با او وارد مذاکره شد ، روزنبرگ او را انکار کرد و گفت که “کار دلقک ها را به نمایش نمی گذارد! “.

در سال 1940 ، گالری روزنبرگ برای همیشه دستخوش تغییر شد. از آنجا که روزنبرگ یهودی بود ، نازی ها تلاش کردند تا حق گالری داری و خرید و فروش اثار هنری را از وی سلب کنند و در مدت زمان دو سال 400 تابلو از مجموعه وی را ربودند و به پاریس منتقل کردند ، جایی که شروع به نصب نمایش های ضد یهودی خود کردند. پس از پایان جنگ جهانی دوم ، روزنبرگ گالری خود را در نیویورک راه اندازی کرد و خود را وقف بازگرداندن هنر غارت شده اش کرد – کاری که خانواده اش هنوز هم درگیر آن هستند.

دنیل هنری کانویلر

در اوایل قرن بیستم ، اگر می خواستید بهترین آثار هنری کوبیست را بخرید ، به غیر از گالری پاریس دانیل هنری کانویلر ، هیچ جای دیگری نمی توانستید آنها را بدست بیاورید. کانویلر در سال 1884 در مانهایم ، آلمان متولد شد و تقریباً به تنهایی تاریخ کوبیسم را شکل داد ، به دلیل بخشی از معاملات انحصاری که با چهار هنرمند اصلی جنبش منعقد کرده بود: پابلو پیکاسو ، ژرژ براک ، خوان گریس و فرناند لجر. اگرچه منتقدان در آن زمان عمدتاً با تجردات شبه انتزاعی این هنرمندان ، که باعث شکستن افراد ، مکانها و اشیا به شکل و ضربدرهای متقاطع می شود ، گیج بودند ، اما کانویلر چیز خاصی را در آنها مشاهده کرد و تا زمان مرگش در سال 1979 با اشتیاق از این آثار حمایت می کرد.

کانویلر بیشترین ارتباط را با پیکاسو داشت ، وی اولین بار در سال 1907 از استودیوی وی دیدن کردموقعی که پیکاسو کار برو روی دوشیزه های آیوینیون را تازه به اتمام رسانده بود. کانویلر سال ها این نقاشی ها را در کنار آثاری از هنرمندان فوویسم مانند موریس ولامینک و آندره دراین به نمایش می گذاشت. با وجود تاناهاسرس ، گرترود اشتاین و سرگی شوکین در میان مشتریان آن ، گالری وی تا زمان شروع جنگ جهانی اول در 1914 ، زمانی که کانویلر دشمن دولت اعلام شد و مجبور به تعطیل کردن آن شد ، رونق گرفت. دارایی های وسیع وی نیز توسط دولت فرانسه پراکنده شد. پس از مدتی کار به عنوان مترجم و منتقد ، کانویلر گالری خود را در سال 1920 در پاریس بازگشایی کرد. در سال 1941 ، خواهر همسرش گالری او را خریداری کرد تا از بستن آن در میان یک سرکوب ضد یهودی در فرانسه تحت اشغال نازی ها جلوگیری کند.

آلفرد استیگلیتز

برخلاف همه افراد موجود در این لیست ، شغل اصلی آلفرد استیگلیتز فروشندگی نبود – او قبل از هر چیز یک عکاس پیشگام بود. همزمان با تحول انقلابی استیگلیتز در عکاسی ، او کارهای خود و همکارانش را در گالری خود به نمایش می گذاشت. این فضا ، تحت نام 291 ، به دستور هنرمند ادوارد استیچن در نیویورک افتتاح شد و مقصدی برای هنر آوانگارد شد. در آن زمان هیچ گالری دیگری در شهر دارای چنین تمرکزی بر عکاسی نبود. اگرچه هنر مدرنیست برای ارائه، از خارج از کشور وارد می شد (از اروپا) – آگوست رودن و هنری ماتیس اولین نمایش های انفرادی خود را در نیویورک انجام دادند – برنامه گالری 291 اثبات صحنه غنی از هنر در ایالات متحده بود.

گالری291 خود را وقف عکاسی کرد ، به ویژه کارهای عکس-جدایی طلب Photo-Secession ، که با ترجمه نقاشی مدرنیست و تکنیک های مجسمه سازی به تصاویر عکاسی ، جایگاه تازه ای در هنر ایجاد کرد. نمایش های 291 ممکن است پیشگامانه بوده باشد ، اما لزوماً به فروش منجر نمی شد – به ویژه به این دلیل که از نظر استیگلیتز ، بیزنس خوب از هنر خوب اهمیت کمتری دارد و در نتیجه وضعیت مالی گالری به طور فزاینده ای غیرقابل تحمل شد، و همین امر باعث شد که استیگلیتز در سال 1917، 291 را تعطیل کند. آخرین نمایشگاه گالری نمایش سولو جورجیا اوکیف بود که بعدها استیگلیتز با او ازدواج کرد.

با این حال این رویداد پایان زمان استیگلیتز به عنوان گالری دار نبود: او در سال 1925 گالری Intimate (صمیمی)، یکی دیگر از مکانهای مشهور نیویورک را که با تمرکز بر هنر آمریکا بود ، گشود ، با محوریت اوکیف ، آرتور داو و جان مارین. بعدها این فضا به An American Place تغییر نام یافت و تا سال 1945 ، یعنی یک سال قبل از مرگ استیگلیتز ، همچنان مشغول به کار بود.

امبروز وولارد

هیلتون کرامر ، منتقد نیویورک تایمز ، در توصیف وولارد نوشت: “احتمالاً وولارد ، بیش از هر شخص دیگری الگوی روابط هنرمند-فروشنده-حامی را در عصر آوانگارد ایجاد کرد.” که در کنار پل دوراند روئل ، صحنه هنری فرانسه را در اواخر قرن 19 شکل داد. از برخی جهات ، به همان دلیل وولارد پاریس را ترک کرد که دوراند روئل آنجا را ترک کرد و به پست امپرسیونیست هایی مانند پل سزان ، پل گوگن و ونسان ونگوگ علاقه مند شد. اما برخلاف روئل ، وولارد یک نیروی پرورش دهنده نبود – او ابتدا یک تاجر بود ، مشتاق فروش کار و کسب ثروت.

گوگن از جمله هنرمندانی بود که طعمه تیزبینی های تجاری وولارد قرار گرفت. در سال 1895 ، وولارد از خرید نقاشی های گوگن از تاهیتی امتناع کرد و گوگن را خشمگین کرد. سپس وولارد خرید عمده آثار گوگن را که با قیمت های رکوردشکن در بازار بودند خریداری کرد.

بدون وولارد ، تاریخ هنر بسیار متفاوت به نظر می رسید. سزان ، هنگامی که سزان نمایش نقاشی های خود را آغاز کرد ، به هیچ وجه یک هنرمند معروف نبود ، معروفیت او زمانی آغاز شد که یک قرارداد انحصاری با گالری وولارد امضا کرد و به یکی از بزرگترین نقاشان اروپا تبدیل شد. مدرنیست ها تا زمانی که وی در سال 1958 درگذشت اهمیت وولارد را تشخیص ندادند: نقاشی پیكاسو در سال 1910 از وولارد یکی از مشهورترین نقاشی های اوست.

منبع : Art News

ترجمه و گردآوری : نیما نعمانی

تهیه شده توسط آرت اکو

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.