ولاسکوئز

ولاسکوئز

ولاسکوئز در سویل ، اندلس (اسپانیا) ، اولین فرزند جوآو رودریگز دا سیلوا و جرونیما ولاسکوئز در سال 1599 متولد شد. غسل تعمید او چند روز پس از تولدش اتفاق افتاد. پدربزرگ و مادربزرگ پدریش تاجرانی بودند که دهه ها قبل از پرتغال به سویل نقل مکان کرده بودند و احتمالاً اهل دین یهود بودند. ولاسکوئز توسط والدین خود آموزشهای خوبی در زمینه زبان و فلسفه دیده بود. با این حال ، او علاقه ای زودهنگام به هنر نشان داد و در نتیجه شروع به تحصیل زیر نظر فرانسیسکو دو هررا کرد که تأثیر ایتالیایی مکتب سویل را نادیده گرفت. ولاسکوئز یک سال با او ماند و از هررا یاد گرفت که از برسهای با موی بلند استفاده کند.

ولاسکوئز پس از خروج از استودیوی هررا در حالی که دوازده ساله بود ، شروع به خدمت به عنوان یک شاگرد نزد فرانسیسکو پاچکو ، یک هنرمند و معلم در سویل کرد. پاچکو اگرچه یک نقاش عموماً کسل کننده و متمایز به حساب می آمد ، واقع گرایی ساده و مستقیمی را در تناقض با سبک رافائل که به او آموخته بود ، ابراز داشت. ولاسکوئز به مدت 5 سال در مدرسه پاچكو ماند و با مطالعه نسبت و چشم انداز ، ضمن مشاهده گرایش های ادبی و هنری محافل سویل ، به مطالعه نسبت نیز پرداخت.

در اوایل سال 1620 ، شهرت ولاسکوئز در سویل فزونی یافت. در 23 آوریل 1618 ، با جوانا پاچکو (1602-1660) ، دختر معلم خود ، که برای او دو دختر به دنیا آورد ، ازدواج کرد. ولاسکوئز در این مدت آثار قابل توجهی تولید کرد و نام خود را با صحنه های ژانر بومی تثبیت کرد ، اثری که به آن Bodegónes (اشیای بی جان) می گویند.

Bodegónes

سه موسیقی دان

THE THREE MUSICIANS

تابلوی سه موزیسین در سال 1618 تکمیل شد و سه جوان را نشان می دهد که دور یک میز شام جمع شده اند و مشغول موسیقی نواختن هستند. سبک نقاشی به روش نقاشی باروک است كه به طرز چشمگیری در كنار سایه های روشن و تاریك قرار می گیرد تا به حس حجم برسد ، این بوم یكی از قدیمی ترین آثار موجود ولاسکوئز است.

در روی میز اشیای بی جان با جزئیاتی مثال زدنی مشاهده می شوند ، یک قرص نان روی یک دستمال ، یک لیوان شراب و یک تکه پنیر با چاقویی در آن به ولاسکوئز اجازه می دهد تا بافت های مختلف را مورد بررسی قرار دهد. نور از سمت چپ می تابد و سایه های تیز و برجستگی های شدید ایجاد می کند. دو مرد با سازهای زهی در حال آواز خواندن هستند در حالی که سومین نوازنده ، که مشخصاً کوچکترین است ، ساز خود را زیر بغل دارد و یک لیوان شراب در دست دارد. او لیوان را با لبخندی شیطنت آمیز به نمایش می گذارد و درنظر دارد که شراب مانند یک الهه است و باعث الهام بخشیدن به نوازندگان می شود. در پس زمینه میمونی با یک گلابی در دست دیده می شود ، که بر طبیعت گروتسک صحنه تأکید می کند ، شاید این موضوع  تأکید بر این نکته باشد که چگونه موسیقی دانان موسیقی واقعی را به سخره می گیرند.

از ویژگی های جالب این بوم ، ماهیت مبهم آن است: از یک طرف ژانر ساده به ما ارائه می شود ، در حالی که از سوی دیگر ما از خود می پرسیم آیا در پشت صحنه ظاهراً روزمره ، لایه های معنایی پنهانی مانند کنایه ای برای رمزگشایی وجود دارد؟

پیرزن تخم مرغ پز

OLD WOMAN COOKING EGGS

تصور بر این است که این اثر معروف ترین اثر ولاسکوئز در دوره سویل است ، تخمین زده می شود که اثر برای حدود سال 1618 باشد و اکنون در گالری ملی اسکاتلند در ادینبورگ نگهداری می شود. یکی از ویژگی های آثار ولاسکوئز گنجاندن شخصیت های طبقه کارگر در کارهایش بود و در اکثر اوقات از خانواده خود به عنوان مدل استفاده می کرد. پیرزن این کار در مسیح در خانه مارتا و ماری نیز ظاهر می شود (1618). این اثر بار دیگر نشانگر علاقه هنرمند به سایه روشن است ، زیرا یک منبع نور قوی از سمت چپ وارد می شود ، و باعث روشنایی زن ، ظروف و تخم مرغ های شکار غیرمجاز می شود ، در حالی که پس زمینه و پسری که در سمت راست او قرار دارد را در سایه عمیق قرار می دهد. سایه روشن آنقدر شدید است که دیدن دیوار پایین نقاشی غیر از سبدی که از آن آویزان است غیرممکن است.

این نقاشی به دلیل واقع گرایی و کیفیت نمایش عکاسانه آن ، با جزئیات بشقاب های روزمره ، کارد و چنگال ، ماهی تابه ها ، گلدان ها ، کوزه ها و خمره ها ، درخشش بر روی سطح شیشه و نور بازی در خربزه که توسط پسر حمل می شود ، مورد تجلیل قرار گرفته است. ماهیتابه در حال جوش ، با روغن و سفیده تخم مرغ ، با جزئیات دقیق نشان داده شده است. ولاسکوئز همچنین به طور ویژه روی جزئیات دو چهره کار کرده است – یکی از چالش برانگیزترین فرم های اکثر هنرمندان.

ستایش مگی (سه پادشاه)

ADORATION OF MAGI

اثر در 1619 تکمیل شده و در موزه دل پرادو مادرید قرار دارد ، این نقاشی مربوط به صحنه کتاب مقدس است که در آن سه پادشاه به مسیح کودک هدیه می دهند. در تصویر ، ملچویر در پیش زمینه زانو می زند ، در حالی که بالتازار با روپوش قرمز و یقه توری پشت سر او ایستاده است ، در حالی که کاسپار بین دو نفر دیگر قرار دارد. یک جوان ناشناس پشت بالتازار ایستاده و مشتاقانه به جلو نگاه می کند. جوزف ، زانو زده در کنار شانه چپ مریم ، در حال مراقبه به پایین نگاه می کند. این منظره فقط با نور مهتاب در قسمت بالای بوم به طور تیره ترسیم می شود ، در حالی که ولاسکوئز یکبار دیگر مهارتهای تجربی خود را در اشیای بی جان اعمال می کند و گیاهان را با جزئیات دقیق در پیش زمینه در پایین نشان می دهد. اندازه و قالب نقاشی نشان می دهد که این نقاشی برای یک محراب ساخته شده است ، اگرچه در دوره ای از تاریخ، از هر دو طرف بریده شده است.

گفته شده است که این نقاشی در ابتدا برای مسیحیان یسوعی در سنت لوئیس سویل سفارش داده شده است ، جایی که تا سال 1764 در آنجا باقی مانده است. هنگامی که یسوعیان در سال 1767 از شهر اخراج شدند ، بسیاری از دارایی های آنها به افراد خصوصی فروخته شد ، از جمله این نقاشی.

آب فروش سویل

THE WATERSELLER OF SEVILLE

این شاهکار ناتورالیست از حدود سالهای 1618-1622 مربوط به تجارت مشترک طبقات پایین در سویل معاصر است. کوزه ها و تابلوهای آب فروش ، نقاشی های قبلی بوژگون هنرمند را به یاد می آورند. این فروشنده دو مشتری دارد: یک پسر جوان ، احتمالاً از همان مدل نقاشی شده برای پسران در ناهار و پیرزن تخم مرغ پز ، و یک مرد جوان که تا حدی در سایه های پس زمینه نگاه می کند – گذشت زمان باعث شده است که این المان ها محو شود ، اگرچه در نسخه دیگری از آثار هنری که در اوفیتزی فلورانس نگهداری می شود ، بسیار واضح تر است.

در پیش زمینه ، کوزه های غول پیکر آب فروشنده در مرکز توجه قرار می گیرند و با پاشیدن آب می درخشند و توجه ما را به واقع گرایی جلب می کنند. این کوزه بزرگ و گرد ، نقاشی را از فضای درون آن به فضای بیرون (بیننده) می آورد. در حالی که فروشنده یک لیوان آب به پسر تحویل می دهد ، انجیری درون آن قرار دارد ، که برای خوشبو کردن آب از آن استفاده می کردند تا آب آن تازه شود ، این رسم هنوز هم در سویل انجام می شود.

صحنه آرام و ساکت – یک عرف معمول نقاشی های ولاسکوئز – برای تصویر فروشنده قابل توجه است. صورت متفکر وی که در اثر قرار گرفتن مستقیم در معرض نور خورشید آسیب دیده و به شدت از چین و چروک های سن زخم خورده است ، از تجربه طولانی مدت او می گوید. موهای کوتاه تراشیده شده و لباسهای ساده و قدیمی او برداشت های متفاوتی از یک راهب ، قدیس و فیلسوف را ایجاد می کند. او به چیزی نگاه نمی کند ، و این امر تعمق او را نشان می دهد. که از اطرافش بی خبر است. احترام ولاسکوئز به فقرا ، موضوعی تکرار شونده در سراسر فعالیت او ، با ترسیم او از انسانهای فروتن و روزمره به عنوان موجوداتی والا و عمیق ، به همان اندازه توانایی تفکر حساس و معنی دار را دارد که افراد برجسته تر ، که بیشتر به آنها عادت دارند. این المان ها از مردم عادی ،سوژه های عالی هنر او هستند.

این ترکیب بندی تحت تأثیر کاراواجو ، هنرمند ایتالیایی ، که بر خلاف روند ایده آلیستی مانیریسم و ​​رنسانس است ، مقدسین و موجودات الهی را به عنوان افراد روزمره در ایتالیای معاصر ترسیم می کند. ولاسکوئز به هیچ وجه موضوع خود را ایده آلیزه نمی كند. بلکه او قصد دارد آن را به روشی بیان کند که دقیقاً به زندگی وفادار باشد. او عیوب گلدان های فروشنده ، رطوبت کنار آنها ، درخشش نور قطره های کوچک آب و لیوان و بیان واقع گرایانه شخصیت ها را به تصویر می کشد. در مسیر پیشرفت ولاسکوئز به عنوان یک هنرمند ، این نقاشی آغاز دوران رشد او را نشان می دهد ، زیرا بینش او نسبت به شخص فروشنده نشان دهنده بینش وی در موضوعات پرتره های بزرگ وی است ، در حالی که او با ارائه دقیق جزئیات واقعی ، درک او از ادراک انسان را تحت فشار قرار می دهد.

این اثر در سه نسخه وجود دارد. مشهورترین نسخه (نسخه ولینگتون) در لندن نگهداری می شود ، اگرچه در ابتدا در مجموعه سلطنتی اسپانیا نگهداری می شد ، زیرا در زمان جنگهای ناپلئون توسط جوزف بناپارت ، برادر بزرگ ناپلئون بناپارت توقیف شده بود. دوک ولینگتون بعداً نقاشی را – به همراه 82 اثر هنری دیگر – در نبرد ویتوریا برنده شد. پادشاه اسپانیا به او اجازه داد تا در ازای شکست دادن فرانسوی ها آنها را نگه دارد. ولینگتون نقاشی را به انگلستان برگرداند ، جایی که تا به امروز باقی مانده است ، در آپسلی هاوس ، خانه سابق دوک.

نسخه موجود در گالری اوفیزی فلورانس که دو تا چهار سال زودتر از آن نقاشی شده است ، حالت هجو آمیز بیشتری دارد و فروشنده کلاه قرمز تزئینی بر سر دارد. به دلیل شخصیت خنده دار و حیله گر آب فروش که معمولاً در رمان های بد قهرمان (picaresque ) آن زمان یافت می شد ، ممکن است با انتظارات معاصر ولاسکوئز همخوانی بیشتری داشته باشد.

نسخه سوم دیدگاه دیگری از آب فروش ارائه می دهد. او در بیان خود تقریباً فراموش شده به نظر می رسد ، در حالی که رنگ های درخشان اتخاذ شده در این پالت ، شدیدترین حالت بین سه بوم است و گلدان ها کاملاً براق تر به نظر می رسند. با این حال ، همانند نسخه اوفیزی ، شخصیت ها فاقد عمق شخصیتی هستند که به وضوح در نسخه ولینگتون مشهود است.

پرتره فیلیپ چهارم در زره

PORTRAIT OF PHILIP IV IN ARMOUR

ولاسکوئز در آوریل 1622 ، با معرفی نامه دون خوان دو فونسكا ، كه رهبر روحانی سویل بود ، سویا را به مقصد مادرید ترك كرد. ولاسکوئز به درخواست استاد سابق خود فرانسیسکو پاچکو ، روی پرتره ای از شاعر مشهور لوئیس دو گونگورا کار کرد. ولاسکوئز ، گونگورا را با تاج گل نقاشی کرد ، هرچند که در تاریخ نامعلوم آن را تغییر داد. در دسامبر 1622 ، رودریگو دو ویلاناندراندو ، نقاش دربار مورد علاقه پادشاه ، ناگهان درگذشت. دون خوان دو فونسكا ولاسکوئز  را به كنت دوك اولیوارس ، وزیر قدرتمند فیلیپ چهارم پیشنهاد داد. به او 50 دكات پيشنهاد داده شد تا مخارج خود را پرداخت كند. فونسكا این نقاش جوان را در خانه خودش اسكان داد و خودش برای نقاشی پرتره (به عنوان نمونه کار برای پادشاه) نشست ، كه پس از اتمام آن ، به قصر سلطنتی منتقل شد. پس از آن ، پرتره ای از پادشاه سفارش گرفت.

در 16 آگوست 1623 ، فیلیپ چهارم برای اولین بار در کنار ولاسکوئز نشست و یک رابطه حرفه ای بین آنها آغاز شد که سالها طول کشید. پرتره در یک روز به اتمام رسید و یک طرح کلی بیشتر نبود ، اما هم پادشاه و هم اولیوارس وزیر خوشحال شدند. اولیوارس به ولاسکوئز دستور داد که به مادرید برود و وعده داد که هیچ نقاش دیگری هرگز پرتره فیلیپ را نقاشی نخواهد کرد و سایر پرتره های شاه نیز جمع آوری می شوند. در سال بعد ، وی 300 دكات از پادشاه دریافت كرد تا هزینه انتقال خانواده اش به مادرید را كه تا پایان عمر به خانه وی تبدیل شد ، پرداخت كند.

اثر زیر ، پرتره فیلیپ چهارم در زره پوش ، فیلیپ چهارم (1605-1665) را در یکی از اولین بوم های تولید شده توسط ولاسکوئز پس از نقاشی برای پادشاه در سال 1623 نشان می دهد. سبک آن مربوط به آغاز این هنرمند در سویل است و به سبک مجسمه سازی ، شبیه نیم تنه پرتره ، با تضادهای رنگی قوی نقاشی شده است.

این تابلو که در پرادو واقع شده است ، قطعه ای از یک اثر بزرگتر است که در دو مرحله نقاشی شده و لباس را اصلاح می کند و در قسمت دوم باند قرمز اضافه را می کند. این نشان دهنده اینست که چگونه شدت دوره سویل ناپدید شده است ، زیرا ظرافت آن بیشتر شده است. مدل سازی ولاسکوئز محکم است و ما را به یاد کارهای آنتونیو مور ، نقاش پرتره هلندی فیلیپ دوم ، که تأثیر بسزایی در مکتب اسپانیایی داشت، میندازد.

جشن باکوس

THE TRIUMPH OF BACCHUS

این نقاشی اسطوره ای که توسط فیلیپ چهارم ، که 100 واکات برای این کار به ولاسکوئز پرداخت کرده بود ، سفارش داده شده است. نقاشی باکوس را که توسط مأموران مست خود محاصره شده است نشان می دهد. این اثر قبل از سفر این هنرمند به ایتالیا ، بین سالهای 1626 و 1628 تولید شده است. در مادرید ، ولاسکوئز توانست مجموعه نقاشی های ایتالیایی شاه را مطالعه کند و برهنگی بسیاری از نقاشی ها و همچنین برخورد با موضوعات اسطوره ای، او را تحت تأثیر قرار داد. عنوان بزرگ The Triumph of Bacchus یک نمایش کنایه آمیز از نقاشی Tachian’s Bacchus و Ariadne است که ولاسکوئز در زمان ترکیب این مجموعه آنها  را مطالعه کرده بود.

در تصویر ، باکوس در مرکز یک جمعیت سرحال و شاد به تصویر کشیده شده است ، که پوست او نسبت به همراهانش کمرنگ تر است و باعث می شود او به راحتی قابل تشخیص باشد. بطور غیرمعمول ، بقیه گروه ، جدا از شکل نیمه برهنه باکوس، در لباس معاصر طبقات پایین اسپانیای قرن هفدهم نمایش داده شده است. باكوس به عنوان خدایی كه به مردان پاداش می دهد یا به آنها شراب هدیه می دهد ، به طور موقت آنها را از مراقبت ها و مشكلات رها می كند و به عنوان تمثیلی برای رهایی انسان از بردگی زندگی روزمره به تصویر کشیده شده است.

صحنه را می توان به دو نیمه تقسیم کرد: در سمت چپ ، باکوس وجود دارد که در لباس های سنتی برای به تصویر کشیدن صحنه های اساطیری کلاسیک نشان داده شده است. ایده آل شدن چهره خدا با نور شفافی که او را به سبک کلاسیک روشن می کند برجسته می شود. در سمت راست ، شرابخواران خیابانی که ظاهراً ما را به پیوستن به جشنهایشان دعوت می کنند ، با یک فضای خاص اسپانیایی ، شبیه سبک خوزه دو ریبرا ، ارائه می شود. چهره های بزرگ و فرسوده آنها هیچ اشاره ای به ایده آل سازی ندارد. باکوس نورانی در این سمت وجود ندارد و چهره ها با سایه روشن به تصویر کشیده شده اند و پوست آنها بسیار تیره تر است.

ولاسکوئز تحت تأثیر كاراواجو با موضوعات مذهبی آشنا شد و از شخصیت های اصلی در لباس سنتی نمادین و چهره های فرعی با لباس معاصر در نقاشی هایش استفاده کرد ، در حالی كه استفاده از پرتره های طبیعت گرایانه از چهره ها از دوران باستان توسط ریبرا نیز دیده می شود. این نقاشی چندین عنصر طبیعت گرایی (اشیا بی جان) مانند بطری و پارچ را در زمین نزدیک به پای باکوس به کار گرفته است. تضاد بدن درخشان خدا ، بطری و پارچ را تسکین و بافت می بخشد ، که هنوز زنده است ، شبیه نقاشی های طبیعت گرایانه ساخته شده توسط ولاسکوئز در دوره خود در سویل.

فیلیپ چهارم در لباس قهوه ای و نقره

PHILIP IV IN BROWN AND SILVER

این پرتره از پادشاه اسپانیا که به عنوان نقره فیلیپ شناخته می شود ، اصلی ترین تصویر فیلیپ است که در سال 1630 توسط ولاسکوئز نقاشی شد ، و به عنوان الگوی بسیاری از نسخه های کارگاهی مورد استفاده قرار گرفت. تاریخ دقیق کار همچنان نامشخص است ، اگرچه این اولین پرتره ای بود که هنرمند پس از اولین سفر خود به ایتالیا تولید کرد ، همانطور که با استفاده از پالت نرم و رنگارنگ ، مطابق با عمل مکتب ونیزی ، نشان داده شده است. برخی شواهد نشان می دهد که تکمیل پرتره ممکن است چندین سال به طول انجامیده باشد ، که دلیل آن عدم قطعیت تاریخ است. پادشاه در اندازه واقعی به تصویر کشیده شده است ، برخلاف لباس عادی کاملا سیاه او ، لباس های رنگارنگی پوشیده است. لباس گلدوزی شده قهوه ای و نقره ای با ضربات کوچک سریع رنگ آمیزی شده است ، در حالی که نشان گوسفند طلایی به وضوح بر روی یک زنجیره طلایی نشان داده شده است. پادشاه نامه ای را در دست دارد که امضای ولاسکوئز را به عنوان یک دادخواست ساختگی به همراه دارد ، این پرتره را به عنوان یکی از معدود آثار امضا شده توسط این هنرمند نشان دهنده اهمیت بسیار بالای آن است.

فیلیپ چهارم با رنگهای قهوه ای و نقره ای مطمئناً نقاشی به نمایش درآمده در کتابخانه اسکوریال، خارج از مادرید از اواسط قرن هفدهم تا سال 1809 بود که به دستور جوزف بناپارت برادر ناپلئون (که توسط سلطان اسپانیا بر تخت سلطنت قرار گرفته بود) ، برداشته شد. . او این پرتره را به ژنرال دسول اهدا کرد ، علی رغم اینکه یک کارمند دولت از او خواست تا اثری با اهمیت کمتر ارائه دهد. دختر دسول پس از مرگ ژنرال آن را به گردآورنده انگلیسی ویلیام توماس بکفورد فروخت ، که با درگذشت وی در سال 1844 ، این نقاشی به دامادش، دهمین دوک همیلتون به ارث رسید.این نقاشی توسط گالری ملی با قیمت 6300 پوند در سال 1882 در کاخ همیلتون خریداری شد ، قیمت بسیار بالایی برای یک نقاشی اسپانیایی در آن زمان.

مسیح مصلوب

CHRIST CRUCIFIED

این نقاشی چشمگیر، مصلوب شدن مسیح را به تصویر می کشد و به دلیل واقع گرایی در به تصویر کشیدن اندازه واقعی ، با وقار و اشراف ، و به بدون پشتیبانی از یک صحنه داستانی معروف است. ولاسکوئز در اولین بازدید خود از رم ، مطالعات برهنه مختلفی انجام داد که بعداً از آنها در نقاشی ها مانند آپولو در جعل ولکان (1630) و جوزف تونیک (1630) و همچنین مسیح مصلوب استفاده کرد. برخلاف خصوصیات نمایشی نقاشی باروک در آن زمان ، این نقاشی رویکرد واقع بینانه تر و انسانی تری به موضوع دارد. ولاسکوئز با استفاده از همان شمایل نگاری استاد قبلی خود ، فرانسیسکو پاچکو – طرفدار محکم نقاشی کلاسیک – مسیح مصلوب شده را به تصویر کشیده است: چهار ناخن ، پاها به هم در برابر یک مهاربند کوچک چوبی ، در یک حالت کلاسیک کنتراپوستو. هر دو بازو به جای تشکیل یک مثلث ، یک منحنی ظریف ترسیم می کنند. کمربند کوچک رنگ آمیزی شده است و اجازه می دهد تا آنجا که ممکن است پوست بدن دیده شود. سر با هاله ای باریک بسته شده است ، گویی که نور از خود شکل گرفته است ، در حالی که صورت بر روی قفسه سینه قرار دارد ، و اجازه می دهد نگاهی اجمالی به ویژگی های صورت مسیح ، که درد او را منتقل می کند، بیاندازیم. موهای بلند و صاف تا حدود زیادی صورت را می پوشاند ، و پیش بینی مرگ است ، همانطور که توسط زخم سمت راست نشان داده شده است.

Apollo at the Forge of Vulcan (1630)
Joseph’s Tunic (1630)

تاریخ دقیق نقاشی مشخص نیست ، با این حال مورخان هنر معتقدند که این اثر پس از بازگشت ولاسکوئز از ایتالیا نقاشی شده است ، به احتمال زیاد بین سالهای 1631 و 1632. تأثیر نقاشی کلاسیک توسط وضعیت آرام بدن ، چهره ایده آل و سر خم تأثیر کاراواجو در سایه روشن قوی بین پس زمینه و بدن و صاعقه قوی و مصنوعی بر روی صلیب مشهود است. مسیح مصلوب شده به احتمال زیاد به دستور صومعه مقدس صومعه سان پالاسیدو سفارش داده شد و از جمله موارد توقیف شده مانوئل گودوی بود ، هرچند که به ماریا ترزا دو بوربون ، پانزدهمین کنتس چینچون بازگردانده شد. پس از مرگ او ، این نقاشی به برادر همسرش ، دوک سن فرناندو دو کوئروگا ، منتقل شد که او آن را به پادشاه فرناندو هفتم داد. سپس شاه نقاشی را به موزه دل پرادو فرستاد.

تسلیم بردا

The Surrender of Breda

این نقاشی در پی سفر ولاسکوئز به ایتالیا با آمبروجیو اسپینولا ، ژنرال اهل جنووا که در 5 ژوئن 1625 بردا، شهری در جنوب هلند را فتح کرد ، الهام گرفته شد. این رویداد یکی از معدود موفقیت های مهم ژنرال اسپانیایی بود. در جریان جنگ هشتاد ساله. ژنرال اسپانیایی ، اشراف زاده جنوایی ، آمبروجیو اسپینولا ، بردا را بر خلاف دستورات مافوق خود فتح کرد..

ناسائو با دفاع از هلندی ها ، نبردها علیه اسپینولا را رهبری کرد ، اگرچه او قبل از پایان محاصره درگذشت. فردریک هنری ، جانشین وی ، بدون موفقیت تلاش کرد تا حرکت هلندی را احیا کند ، اما سرانجام در ماه مه تسلیم شد. شرایط شکست در بردا با افتخارترین و ملایم ترین شرایط آن زمان بود. اسپینولا در پاییز سال 1630 درگذشت ، تنها یک سال پس از آنکه ولاسکوئز با وی در سفر به ایتالیا قایقرانی کرد. در سال 1637 بردا پس از چهار ماه محاصره توسط فردریک هنری پس گرفته شد و سرانجام در سال 1648 با معاهده وستفالیا به جمهوری هلند واگذار شد.

ولاسکوئز قصد داشت كه این نقاشی نمادی از ناسيوناليسم اسپانيايي و ادای دینی به اسپینولا باشد. این هنرمند و اسپینولا در طول سفر از بارسلونا به جنوا در سال 1629 از نزدیک با هم دیدار کرده بودند. ولاسکوئز از نتیجه غم انگیز محاصره کازاله ، که بلافاصله پس از سفر رخ داد ، تحت تأثیر قرار گرفت و منجر به برخورد ننگین اسپینولا شد.

این نقاشی در اندازه واقعی ارائه شده است ، و لحظه تبادل کلید را نشان می دهد ، که سه روز پس از آتس بس رخ داده است. بنابراین ، موضوع بوم آشتی است ، نه خود محاصره. در قلب نقاشی ، کلید به عنوان داده شده از اسپینولا از جاستین ناسائو به تصویر کشیده شده است. این واقعه به تصویر کشیده شده هرگز واقعاً رخ نداده است ، زیرا ارتش هلند سه روز قبل از ورود اسپانیایی ها به بردا شهر را رها کرده بود. با این حال ، این هنرمند حوادث را منحرف می کند تا پیام سیاسی خود را درباره اشراف فرمانده اسپانیایی و برتری اخلاقی اسپانیا کاتولیک ارائه دهد. احترام و شرافت فوق العاده ای که اسپینولا نسبت به ارتش هلند نشان می دهد ، هنگامی که او به جلو خم می شود ، آرامش می گیرد و دست خود را روی شانه ناسائو قرار می دهد. اسپینولا نیروهای خود را به تحسین ، یا در غیر این صورت سو abuse استفاده از هلندی های مغلوب ، منع کرده بود و طبق گزارش معاصر ، او خودش به جاستین سلام و احترام می کرد.

در سمت راست انتهای تصویر ، یک ویژگی جالب وجود دارد ، زیرا ولاسکوئز شامل یک عکس سلفی ، لباس ژاکت سبز و خاکستری زیبا و کلاهی شکیل است. هنرمند با اطمینان به نقاشی خودش نگاه می کند ، همانطور که به کارهایش نگاه می کنیم ، به ما نگاه می کند. افتخار ولاسکوئز به معنای موفقیت او با نبوغ در انتهای سمت راست تصویر به تصویر کشیده شده است. می توانیم یک کاغذ خالی را در گوشه ای ببینیم که عمداً خالی مانده است ، گویا قرار است توسط هنرمند امضا شود. با خالی گذاشتن آن ، ولاسکوئز اعلام می کند که اعتماد به نفس بالایی در این مرحله از زندگی حرفه ای خود داشته است ، زیرا می داند سبک و شهرت او تضمین می کند که نقاشی او بدون نیاز به امضا آشکار باشد.

زنی با بادبزن

THE LADY WITH A FAN

این پرتره معمایی که بین سالهای 1638 و 1639 نقاشی شده است ، زنی را نشان می دهد که یک روپوش توری مشکی و یک لباس تیره با دکوری کم ارتفاع دارد. نگاه متفکرانه و دستگیرکننده زن ، تصویر جانانه دست ها و مشخصه های ظریف، همه از ویژگی های برجسته مهارت های ولاسکوئز در تصویرگری است. برخلاف بسیاری از پرتره های دیگر این هنرمند در آن زمان ، که اعضای خانواده سلطنتی اسپانیا ، درباریان و کارمندان دربار آنها را ارائه می دهد. به دلیل کمبود اطلاعات دقیق ، شخص در بوم هنوز مشخص نشده است. . یکی از مدل های احتمالی ، ماری دو روهان ، دوشس Chevreuse (1600– 1679) است ، یکی از دلایل این احتمال جزئیات لباس زن است ، زیرا او طبق مد فرانسه در اواخر 1630 لباس پوشیده است. یکی از اسناد برجای مانده گزارش می دهد که ولاسکوئز یک زن فرانسوی را نقاشی کرده است ، مورخ در نامه ای در 16 ژانویه 1638 ، بیان می کند که او یک بار دوشس تبعیدی شوروی را که پس از فرار از فرانسه با لباس مبدل از فرانسه در مادرید زندگی می کرد ، به تصویر کشیده است. اما برخی از کارشناسان استدلال می کنند که هیچ شباهتی با سایر پرتره های دوشس قابل تشخیص نیست و فرض بر این است که لباس زن شبیه تاپادای اسپانیایی است و نه سبک فرانسوی.

این پرتره برای اولین بار در مجموعه لوسیان بناپارت در اوایل قرن نوزدهم ثبت شد ، که آن را در اسپانیا در سال 1801 به دست آورد. با این حال ، چون هیچ سابقه قبلی از نقاشی در هیچ مجموعه اسپانیایی وجود ندارد ، همچنین ممکن است که او آن را به دست آورد در انگلیس یا ایتالیا ، جایی که او بیشتر دوره جنگهای ناپلئونی را سپری کرد ، یا حتی در فرانسه ، جایی که بناپارت با دوک وقت لویینس ، از نوادگان مستقیم دوشس شوروروز دیدار کرد. مجموعه بناپارت در سال 1816 به فروش رسید. پس از فروش بیشتر ، در سال 1847 این نقاشی توسط ریچارد سیمور-كونوی ، چهارمین مارك هرتفورد (1800-1800) خریداری شد ، كه درگذشت آن را به پسرش سر ریچارد والاس واگذار كرد و به همین دلیل امروز اقامت دارد در مجموعه والاس لندن.

پرتره والادولید

PORTRAIT OF PABLO DE VALLADOLID

این تابلو که اکنون در مادرید در موزه پرادو نگهداری می شود ، تصویری غیرمعمول از پابلو د والادولید (1548-1648) یا “پابلو” ، مزاح و بازیگر دربار فیلیپ چهارم از سال 1632 تا زمان مرگ است. در آن زمان ، دو نوع بازیگر سلطنتی وجود داشت: بازیگرانی که از طریق محدودیت های جسمی یا روحی جلب توجه می کردند و شوخی هایی که فاقد چنین ناتوانی بودند ، اما در عوض با شخصیت یا ذکاوت سرگرم می کردند. در این مورد ، پابلو د والادولید یکی از انواع اخیر بود. وی در سال 1587 در والیكاس متولد شد و پس از خدمت در دربار از سال 1632 در دسامبر 1648 درگذشت.

در پرتره، ولاسکوئز ژست افتراقی پابلو منجر به این شد که وی سالها به عنوان بازیگر شناخته شود. ژست به احتمال زیاد نشان دهنده نوع نقشی است که پابلو در دربار، برای سرگرمی خانواده سلطنتی ، با اعلام یا تفسیر شخصیت های تئاتر بازی کرده است. این پرتره محدودیت منابع هنری ولاسکوئز را نشان می دهد که توسط پالت محدود مشخص می شود. در عوض ، هنرمند فقط در بیان و حرکات نشسته خود متمرکز می شود ، و هیچ چیزی پرتره را همراهی نمی کند ، زیرا در فضایی نامشخص ایستاده است ، که به سختی توسط سایه ضعیف بدن خود به نمایش درآمده است. عدم وجود جزئیات همراه ، بیننده را وادار می کند که با بازیگر رابطه مستقیم برقرار کند ، بدون اینکه محتوای منحرف کننده یا فرعی توجه ما را جلب کند. یک بار دیگر ، ولاسکوئز در فکر ساخت یک امر خارق العاده و عجیب و غریب به خودی خود است. در پرتره ولاسکوئز، ژست افتراقی پابلو منجر به این شد که وی سالها به عنوان بازیگر شناخته شود. ژست به احتمال زیاد نشان دهنده نوع نقشی است که پابلو در دادگاه ، برای سرگرمی خانواده سلطنتی ، با اعلام یا تفسیر شخصیت های تئاتر بازی می کند. این پرتره محدودیت منابع هنری ولاسکوئز را نشان می دهد که توسط پالت محدود مشخص می شود. در عوض ، هنرمند فقط در بیان و حرکات نشسته خود متمرکز می شود ، و هیچ لوازم جانبی پشتیبانی نمی کند ، زیرا در فضایی نامشخص ایستاده است ، که به سختی توسط سایه ضعیف بدن خود پیشنهاد می شود. عدم وجود جزئیات همراه ، بیننده را وادار می کند که با مسخره کننده رابطه مستقیم برقرار کند ، بدون اینکه محتوای منحرف کننده یا فرعی توجه ما را جلب کند. یک بار دیگر ، ولاسکوئز در فکر ساخت یک امر خارق العاده و عجیب و غریب به خودی خود است.

در سال 1865 ، در هنگام بازدید از اسپانیا ، نقاش فرانسوی ، ادوارد مانه ، مجذوب این پرتره شد و نوشت: “شاید حیرت انگیزترین قطعه نقاشی که تاکنون ساخته شده است ، تصویری با عنوان پرتره یک بازیگر مشهور در زمان فیلیپ است. IV (Pablillos Valladolid). پس زمینه ناپدید می شود. این هوا است که انسان را کاملاً سیاه پوش و پر از زندگی احاطه کرده است.

پرتره سباستین

PORTRAIT OF SEBASTIÁN DE MORRA

در طول قرون وسطا کوتوله ها و افراد دارای معلولیت جسمی اغلب خود را به دربار متصل می کردند ، جایی که در ازای خدمات خود به عنوان مزخرف دربار ، پناهگاهی می یافتند ، با تحمل سخنان بی ادبانه و شوخی های عملی درباریان ، که نام های بزرگ آنها را به عنوان یک فرم تمسخر احساسات آنها به عنوان یک انسان به طور کلی نادیده گرفته شد ، گرچه پرتره ولاسکوئز از کوتوله سباستین یکی از نافذترین مطالعات شخصیت این هنرمند را ارائه می دهد. دون سباستین به شکل کامل به تصویر کشیده شده است ، اگرچه در حالت با اعتماد به نفس ایستاده یا با شکوه روی صندلی نشسته است ، اما روی زمین لخت نشسته است و پاهایش را جلویش کشیده است. موقعیت پایین نه تنها ماهیت مجلل لباس دلقک او را نشان می دهد ، بلکه نشان می دهد که احمق دربار مورد رحمت تماشاگر قرار می گیرد. با این حال ، سباستین هیچ چیزی در چهره اش بروز نمی دهد ، نه لبخند ، و نه اشاره ای به بازی های حرفه ای خود. او بی حرکت به نظر می رسد و با نگاهی نفوذ ناپذیر بیننده را موشکافی می کند و چشمان تیره اش از هوش فرو می رود. بیش از یک منتقد گفته است که این نقاشی نشان دهنده تقبیح رفتار دربار با سباستین و کوتوله های دیگر است. تصاویر طبیعی و خیرخواهانه ولاسکوئز از معلولین و کوتوله های نگهداری شده توسط دربار به شدت حاکی از آن است که وی ، در مقام نقاش دربار ، نسبت به وضعیت آنها احساس همدردی می کند.

تاج گذاری باکره

CORONATION OF THE VIRGIN

این تصویر از تثلیث مقدس تاج باکره مریم را به برای سخنرانی دادگاه الیزابت فرانسه ، ملکه همسر فیلیپ چهارم اسپانیا ، در آلکازار Alcázar واقعی مادرید ، محل کاخ سلطنتی امروز مادرید ، سفارش داده است. در آنجا دیگر آثار هنری مربوط به جشن های مذهبی ماریان توسط نقاش ناپل ، آندره واکارو ، که توسط کاردینال گاسپار دو بورخا و ولاسکو به مادرید آورده شد ، پیوست.

نمایش ولاسکوئز از تاجگذاری باکره در آن زمان اثری غیرمعمول است که بیشتر به پرتره های دربار و صمیمی مربوط می شود. این نقاشی هوای قدرتمندی از طبیعی بودن و سادگی را به نمایش می گذارد که بندرت در آثار مذهبی سایر نقاشان باروک یافت می شود. ترکیب ساختاری آن بر اساس یک مثلث معکوس ساخته شده است ، و از طریق استفاده از خطوط هماهنگ احساس تعادل ایجاد می کند و شکل ظاهری آن هم از نظر رنگ و هم از شکل یادآور قلب است. در مرکز آن مریم مقدس ، با چشمان پایین افتاده و متانتی فروتنانه و احترام آمیز ، به سمت سینه خود نشانه می رود و نمادگرایی قلب را تقویت می کند.

در سمت راست یک پیرمرد، خدا را نمایندگی می کند ، در حالی که عیسی مسیح به عنوان یک چهره مو بلند به تصویر کشیده شده است. با هم یک تاج بالای سر ماری نگه داشته اند. در مرکز روح القدس به شکل یک کبوتر سفید به تصویر کشیده شده است که در راستای سرهای مسیح و خدا در پایه مثلث نشان داده شده است ، و این نشان دهنده برابری آنها از اهمیت است. همچنین کروبیان (فرشتگان شبیه بچه) پیرامون ماری باکره در پایین تصویر قابل توجه هستند ، و بازخوانی کارهای معروف موریلو و رافائل در درسدن مدونا هستند.

ندیمه ها

ندیمه ها در سال 1656 نقاشی شد و بسیاری از او به عنوان شاهکار “ولاسکوئز” یاد می کنند و اثر ترکیب پیچیده و معمایی را تشکیل می دهد. نقاشی یک اتاق بزرگ در آلکازار Alcázar سلطنتی مادرید را نشان می دهد ، چندین چهره از خانواده سلطتنتی در یک لحظه نمایش داده شده اند. برخی از چهره ها از بوم به سمت بیننده نگاه می کنند ، در حالی که دیگران با یکدیگر تعامل دارند.

همسر اول فیلیپ چهارم ، الیزابت فرانسوی ، در سال 1644 درگذشت و تنها پسر آنها ، بالتازار چارلز ، دو سال بعد درگذشت. فلیپ فاقد وارث ، در سال 1649 با ماریانا اتریشی ازدواج کرد. دو سال بعد او مارگارت ترزا ، اولین فرزند و تنها فرزندشان را در زمان نقاشی به دنیا آورد. ولاسکوئز چندین پرتره از ماریانا و فرزندانش نقاشی کرد و اگرچه فیلیپ خودش در پیری در برابر به تصویر کشیدن مقاومت می کرد ، اما اجازه داد ولاسکوئز او را در این نقاشی بگنجاند. در اوایل سال 1650 او به ولاسکوئز پیزا (اتاق اصلی) محل زندگی اواخر بالتازار چارلز را داد تا به عنوان آتلیه خود استفاده کند. اینجاست که نقاشی معروف شکل می گیرد. فیلیپ صندلی مخصوص خود را در استودیو داشت و اغلب در آن محل می نشست و به تماشای ولاسکوئز می پرداخت. شاه دوستار هنر گرچه توسط آداب و رسوم سختگیرانه مقید بود ، اما به نظر می رسد رابطه ای کاملاً نزدیک با ولاسکوئز داشته است. پس از مرگ ولاسکوئز، وی در حاشیه یک یادداشت در مورد انتخاب جانشین خود نوشت: “من خرد شده ام”.

در ترکیب بندی ، مارگارت ترزا اینفانتا جوان توسط کنیزها ، درباریان، محافظ ، دو کوتوله و یک سگ همراه احاطه شده اند. یکی از کوتوله ها بازیگوشانه به سگ لگد می زند و حس شیطنت را به صحنه می افزاید. در همین حال ، ولاسکوئز خودش را به تصویر می کشد که در پشت یک بوم بزرگ کار می کند. هنرمند به بیرون ، ورای فضای تصویر ، همان جایی که ما به عنوان بیننده نقاشی حضور داریم، نگاه می کند. در پس زمینه آینه ای قرار دارد که اندام فوقانی پادشاه و ملکه را منعکس می کند. به نظر می رسد که آنها در خارج از فضای تصویر و در موقعیتی مشابه موقعیت بیننده قرار گرفته اند ، اگرچه برخی از محققان حدس می زنند که تصویر آنها بازتابی از نقاشی است که ولاسکز بر روی آن کار می کند. در مجموع ، این تصویر یک تفسیر تحریک کننده درباره اختلاف بین واقعیت (جایی که ما و پادشاه و ملکه ایستاده ایم) و جایی که اعضای خانواده و همراهان به تصویر کشیده می شوند. در تاریخ هنر ، به ندرت پیش می آید که یک نقاش از اعتماد به نفس و اصالتی برخوردار باشد تا بتواند خود را در پرتره یک حامی سلطنتی گنجانده باشد ، اما در ندیمه ها، ولاسکوئز موفق به این کار شده است.

نقاشی در دو طرف چپ و راست بریده شده است. در آتش سوزی ای که آلکازار را در سال 1734 تخریب کرد ، آسیب دید و توسط نقاش دربار خوان گارسیا دو میراندا (1677–1749) بازسازی شد. گونه چپ اینفانتا تقریباً به طور کامل رنگ آمیزی شد تا از بین رفتن رنگدانه جبران شود. این نقاشی پس از نجات از آتش سوزی ، بعنوان بخشی از مجموعه سلطنتی در سالهای 1747 ثبت شد و اینفانتا به عنوان ماریا ترزا ، خواهر ناتنی بزرگ مارگارت ترزا شناخته نشد ، این عنوان خطایی بود که هنگام کشیدن نقاشی کاخ سلطنتی جدید مادرید در سال 1772اتفاق افتاد. موجودی 1794 به نسخه ای از عنوان قبلی ، خانواده فیلیپ چهارم ، که در سوابق 1814 تکرار شد ، بازگشت. این نقاشی در سال 1819 وارد مجموعه موزه دل پرادو شد. در سال 1843 ، فهرست پرادو این اثر را برای اولین بار با عنوان Las Meninas (ندیمه ها) ذکر کرد. در سالهای اخیر ، این تصویر دچار افت بافت و رنگ شده است. به دلیل قرار گرفتن در معرض آلودگی و ازدحام بازدیدکنندگان ، تضادهای واضح قبلی بین رنگدانه های آبی و سفید در لباس ها کمرنگ شده است. این نقاشی آخرین بار در سال 1984 تحت نظارت محافظه کار آمریکایی جان برالی برای پاکسازی “پرده زرد” گرد و غبار که از زمان مرمت قبلی در قرن نوزدهم جمع شده بود ، تمیز شد. طبق گفته فدریکو زری ، مورخ هنر ، این تمیز کردن ” به این دلیل که تصویر به هر طریقی آسیب دیده بود ، بلکه به دلیل متفاوت به نظر رسیدن” بود. با این حال ، به نظر لوپز ری ، “ترمیم بی عیب و نقص بود”. با توجه به اندازه ، اهمیت و ارزش ملی بسیار زیاد ، هرگز برای نمایشگاه قرض داده نشد.

گردآوری و ترجمه : نیما نعمانی

تهیه شده توسط آرت اکو

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.